این سایت در ستاد ساماندهی ثبت شده و تابع قوانین جمهوری اسلامی میباشد.

معین زد – قربانت

متن آهنگ جدید معین زد به نام قربانت

متن ترانه قربانت از معین زد

من نوشتم شاید بعد من خوانده شود اشعار من نمیدانم خود

که این جوهر پس دادن خودکار از صبح چه به کار اید خوب

لنگه کفش است در این لوت کویر در آتی جوهر کفش یه لنگش که درون ما نیست

پس چرا میکوشم مغز من از چه چرا می جوشد من فقط میدانم کوشش بی ثمری نیس جهان

علف هرز چرا در خاک است او چرا بهر چه چرا در خاک میروید خالق عان ک پرسشم را ک جواب میگوید

من ک خود مشتاقم ک خودم را به خودم بشناسم چون به غیر از صورت باد زد و گرفتم ک کلاهم پس معرکه اس

کس به غیر از خود من نشناسد خود من چیست در او خود من چیست در او

سایه ی ابر به روی کوه است و علف زاری سبز آن سو تر

جاده ای در راه است تیره ابریست عمود و درختانی که شکوفا شده اتد

به گمانم ک بهار است این جا من خودم در راهم بین هر پیچ دوراه تابلو یست منظره دار

من شجاعانه قلم بر دستم اما دست من میلرزد من ک خود در راهم سبب لرزش دست من یارست

تپه ها زیبا تر نام این تپه چ بود من برای شهرت ها روحی خودم در بمبسته ها

فکارم را میگذارم و حالا شناسنامه ای او در ورقم

ابر های مغرور چ قیافه ای به خود میگیرند و چ در تغییرند تابلو ای در خاکی

من به عان سو چقدر نزدیکم و از عان سو چقدر دور شدم

و تعادل ک میان راهست و خدا هر جا هست خود من چیست در او

تک درختی شده سبز در میان برهوتی پر از سبزه چمن ولی او خوش حال است

جاده ای در راهست او به تماشای مسافر و مسافر به تماشای درختست

هر چند چند نفر روی تو را می بینند تو ک از رو همه را می بینی

مشتی از اقوامش خوش و خرم سبزند عان دور تر

او ب تنهایی یه مشت دور شد از همه ی هم همه ها در نظر اقوامش او چقدر مغرور است

و تو چ زیبا در جاده ی تنهایی خود به درخت مینگری

Array
00:00
00:00
تفریحی - سرگرمی بدون نظر 610 views

نظر خود را بنویسید

نظر شما پس از تایید مدیریت درج خواهد شد

هنوز نظری ثبت نشده است ، اولین نفری باشید که نظر میدهید !