این سایت در ستاد ساماندهی ثبت شده و تابع قوانین جمهوری اسلامی میباشد.

در متون گذشته و سفرنامه ها به عنوان مجموعه کاخ و باغ و حتی « اولین نمونه چهارباغ ایرانی» ذکر گردیده است.بررسی و شناخت این پردیس در همه نوشته های پاسارگادشناسان کمبودیست که به دلیل اهمیتش بسادگی نمیتوان از آن گذشت .این مقاله علاوه بر شناخت اجمالی پاسارگاد و آفریننده آن کوروش کبیر، به معرفی باغ در ایران باستان،پردیس پاسارگاد و عناصر متشکله آن از قبیل آبروها و حوضچه ها،مسیرها و پوشش گیاهی و عناصر معماری مرتبط با آن یعنی Pavilion ها و کاخها می پردازد.

مقدمه:پردیس لغتی است ایرانی (پارادئزا) به معنی باغ و بوستان. مرحوم پیرنیا بر این نظر است که ایرانیان قدیم باغچه هایی را که در اطراف بنا میساختند «په اره دئسه» مینامیدند که به معنای پیرامون دژ یا «دیس» بود۱٫ واژه پردیس در عربی به فردوس به معنای بهشت و در یونانی به Paradeisos و در انگلیسی به Paradise تبدیل شد Pairi به معنای پیرامون و Daeza به معنای انباشتن و دیوار کشیدن میباشد که به طور کلی به درختکاری و گلکاری پیرامون ساختمان گفته میشود.پیشینه پردیس به پیشینه تمدن انسان برمیگردد. نقوش کاشیهای بدست آمده از شوش که تا قرن ۲۳ قبل از میلاد هم میرسد شامل برکه آب و درخت میباشد.۲ در قرنهای ۷ و ۸ قبل از میلاد در سرزمین بین النهرین پادشاهان آشوری؛ سارگن و جانشینانش از باغ یا پردیس به عنوان نمادی از شخصیت والای سلطنتی و تبلیغات استفاده میکردند. باغهای معلق بابل در قرن ۶ قبل از میلاد از عجایب دنیای کهن به شمار میرود. به نظر میرسد که به اعتقاد گذشتگان ایجاد باغ در کنار معبد یا کاخ قادر مطلق را به تکمیل تلاش کوچک انسان در راه آبادانی زمین تشویق میکرد.۳ ایرانیان سرسبزی و گل را در مرگ و زندگی خود محترم میداشتند. گلدان کشف شده از گوری در شهر سوخته سیستان شاهد این معناست. در تورات هم از باغ ایرانی سخن بسیار رفته است. در عکس هوایی بیستون، ته رنگ «چهارباغ» مشاهده میشود.۴معماری و سایر آثار هنری،اگر به حال خود رها شوند، کم و بیش میمانند. خلاصه که در امانت خاک باشند، ولی باغ اگر تشنگی بکشد یا از لطف و مراقبت انسانی محروم بماند، در اندک مدت میمیرد. پس شناخت فضای سبز و باغها و بررسی آنها به عنوان عنصر معماری مستقل یا عناصر غیرقابل انکار در ترتیب، نظم و ساختار شهری در مکانهایی مستقر در فلات ایران کاری بس دشوار میباشد و کمبودیست که از آن بسادگی نمیتوان گذشت.این عدم توجه باعث شده که تصویری خشک از آثار باستانی واقع در فلات ایران داشته باشیم . چگونه ممکن است پاسارگاد ، تخت جمشید، شوش و … را مجتمعی از کاخها و حیاط های خشک و خالی تصور کرد در حالی که آبروهای سنگی روبروی کاخ اختصاصی پاسارگاد، نقش درختان بر دیواره های پلکانهای تخت جمشید و نقوش کاشیهای شوش حاکی از اهمیت باغ یا پردیس در چشم و دل ایرانی است، همچنین میتوان به کتیبهای از خشایارشا در تخت جمشید اشاره کرد که در هنگام بر شمردن نام بناهایی که ساخته از پردیسی هم یاد میکند.۵ یا کتیبه اردشیر دوم در شوش که این جمله بر آن نقش شده است :«اردشیر شاه گوید: بفضل اهورامزدا این قصر پردیس را من ساختم. اهورامزدا و مهر مرا از هر بدی بپایند و آنچه را که کردهام نگهدارند.»۶ ما در این مقاله سعی میکنیم به یکی از مهمترین پردیسها در فلات ایران یعنی پردیس پاسارگاد که به دست کوروش کبیر ساخته شده است بپردازیم. برای این منظور ابتدا نگاهی اجمالی به پاسارگاد و آفریننده آن کوروش مینماییم، سپس به معرفی پردیس پاسارگاد و عناصر متشکلهآن از قبیل آبروها و حوضچه ها،مسیرها و پوشش گیاهی و عناصر معماری مرتبط با آن یعنی Pavilion ها و کاخها میپردازیم. تا قدم کوچکی باشد در راه شناخت و معرفی یکی از میراث های با ارزش ایران کهن که تا حال آنطور که شایسته است به آن پرداخته نشده است.

پاسارگاد واقع در ۵۳ درجه و ۱۱ دقیقه طول شرقی و ۳۰ درجه و ۱۲ دقیقه عرض شمالی،با ارتفاعی برابر ۱۹۰۰ متر از سطح دریا در دشت مرغاب،جلگه مرتفعی که در شمال غربی استان فارس،در دامنه تپهها و کوههای منشعب از جبال زاگرس واقع شده است، قرار دارد. کوروش کبیر یکی از مرتفع ترین و شمالیترین درههای زادگاه خود را به عنوان پایتخت انتخاب کرد، که میتوانست ارتباط قدرتمندی را با بقیه پارس برقرار کند. نزدیک بودن به بخش شمالی شاهنشاهی در حال توسعه خود، که به همان زودی در سال ۵۴۶ قبل از میلاد ـ سال بنیانگذاری احتمالی پاسارگاد ـ ابعاد گستردهای پیدا کرده بود،شاید عامل مهمی محسوب میشده است، یا درگیریهایش با مادها در این نقطه یا نزدیک آن و شاید هم موقعیت منطقه در مسیر جاده مهم شمال،جنوب میتواند دلیل دیگری باشد. این احتمال نیز وجود دارد که کوروش کبیر از قبیله پاسارگاد بوده باشد،آن چنان که هرودت روایت میکند این قبیله « سرافرازان» در میان پارسها بوده و کوروش کبیر تصمیم گرفت تا پایتخت خود را در مرکز زادگاهش بنا کند.۷ درباره کوروش بزرگ اینطور گفتهاند که وی در سال ۵۹۹ پیش از میلاد در پارس زاده شد. پدر او کمبوجیه یکم پادشاه « انشان»، وپدر او کوروش یکم نام داشت ، و پدر او هم چیشپش فرزند هخامنش، اولین پادشاه شناخته شده پارس بود و بدین جهت خاندان او را « هخامنشی» میخواندند. مادر کوروش کبیر، ماندانه نام داشت و دختر ایشتوویگو، آخرین پادشاه ماد بود. بر اساس سنتی که کتزیاس یونانی ناقل آن بوده است و پلوتارک ذکر کرده،کلمه کوروش را ایرانیان با کلمه« خورشید» انطباق داده بودند یعنی خورشید را مظهر یا نمادی برای کوروش میدانستند۸ و جالب این که آرامگاه کوروش دلیلی برای تایید این روایت باقی نهاده و آن شکل خورشیدی است که بر پیشانی آرامگاه او،بالای سر در اتاق آرامگاه حجاری کردهاند.در سال ۵۵۰ قبل از میلاد کوروش کبیر که قبیله های پارسی را به سرکردگی نجیب ترین همه آنان،یعنی پاسارگادیان، گرد هم آورده بود با پدربزرگ خود ایشتوویگو،که آیینهای ایرانی را رها کرده بود به جنگ برخاست و مادی های عالی تبار هم به او پیوستند و وی اکباتان را گرفت و پدربزرگ خود را محترمانه در دربار نگه داشت و ماد را ضمیمه پارس کرد و شاهنشاه ایران شد. پس از آن ایرانیان دیگر را تابع کرد و همه را زیر یک درفش گرد آورد و پادشاه لودیه را شکست داد و کشور او و تمام آسیای صغیر را به انضمام ایران در آورد. هنرمندان و استادان را به پارس آورد تا در ساختن بناهای پاسارگاد با وی همراهی کنند. پس از آن به بابل،که برضد او توطئه کرده بود، لشکر کشید و مردم آن جا وی را همچون ناجی پذیرفتند و بدین سان فرمانروای جهان قدیم شد. پیش از همه، تبعیدیان ملل مختلف – عیلامیان و یهودیان ـ را آزاد کرد و با هدایا و توشه کافی به سرزمین خودشان فرستاد. پس از آن به شیوهای آزادمنشانه و بر اساس احترام به عقاید و ادیان ملل تابع به جهانداری پرداخت و اجازه داد که همه مردم زیر دستش در زیر درفش او و در پناه قانون او فرهنگ و میراث ملی خویش را نگه دارند و ترویج دهند. در پایان، وقتی در شمال شرقی ایران، سکاها مرزهای او را به خطر انداختند،به جنگ آنان رفت و در نبردگاه کشته شد. پارسیان پیکر او را به زادگاهش پاسارگاد آوردند و در آرامگاهی که خود ساخته بود،نهادند.آزاد مردی و بزرگواری سیاسی کوروش کبیر باعث شد ایرانیان او را «پدر» بخوانند و یونانیان ـ که با او سرجنگ داشتند ـاو را «ارجمندی که نظر کرده خدایان است» بنامند و یهودیان «مسیح موعودش» بدانند و بابلیان او را ناجی خود بشمارند.

 ایرانیان کوروش کبیر را در تمام دورههخامنشی به عنوان آیینه تمام نمای قومی و نمونه مردانگی و پهلوانی و ساده زیستی و سرافرازی میدانستند و آرامگاه او را مقدس میداشتند. پس از هخامنشیان هم،این احترام باقی ماند و در شکلهای گوناگون جلوه کرد، حتی در دورهاسلامی هم به جهت ارتباط او با سلیمان نبی،قدوسیت آرامگاهش حفظ شد. زادگاه کوروش به عنوان «ملک سلیمان» شهره گشت و در نظم و نثر فارسی هم راه یافت.

شهر باستانی پاسارگاد,پایتخت کوروش کبیر اکنون در کنار روستای مادر سلیمان در ۱۳۸ کیلومتری شیراز،با فاصله سه کیلومتری جاده اصلی شیراز به اصفهان قرار دارد. برای ورود به دشت مرغاب « دشت مرغ آبی»،از سمت شمال و از پهنه عریان ده بید،باید نمای جدیدی را پذیرا بود. بعد از منظره ناقص قبلی با موانع سنگ آهکی به شدت فرسایش یافته ،زمین وسیع و هموار شده،ردیف بلند سپیدارها و بیدها نشان از وجود چشمه سارهای لبریز از آب دارد و قطعات وسیع زمین زراعی برای نخستین بار ظاهر میشود، درهکوچک مرغاب ۲۵ کیلومتر طول و حدود ۱۲ کیلومتر عرض دارد و تمامی باریکه کشت شدهآن تقسیم بندی شده و تا زمینهای مرودشت در جنوب آن پیوند میخورد. حاشیهاین دشت را دورنمایی از تپه ها با شیب ملایم،احاطه کرده است.۹ سرمایهاصلی دشت پاسارگاد جدا از خاک رسوبی حاصلخیزش رودخانه آن میباشد، رود پلوار ( در ایران باستان از آن به عنوان «رود مادی» و یونانیان «مدوس» یاد کردهاند.۱۰) که در شمال،از نزدیکی دهی که در قدیم آن را پرواب میخواندهاند،در ۵۰ کیلومتری غرب ده بید،سرچشمه گرفته و پس از گذر از دشت پاسارگاد در ۱۵ کیلومتری تخت جمشید به رود کر میپیوندد و به دریاچه بختگان (نیریز) میریزد. پاسارگاد به عنوان اولین پایتخت امپراطوری بزرگ هخامنشی چه در زمان خود کوروش کبیر چه بعد از آن در نزد هخامنشیان و ایرانیان اهمیت داشته است،بطوریکه در نقشهای از جهان که در سال ۱۹۶۰ میلادی (۱۳۳۹ خورشیدی) در واژه نامه تبتی « شانگ شونگ» در دهلی چاپ میشود کره زمین را بصورت مستطیلی می بینیم که دور آن را آب فرا گرفته است. در داخل آن ، تصاویر ذوزنقه ها و مستطیلهای کوچک رسم شده و نام هر کشور در آن آمده است در این نقشه ،پاسارگاد،مرکز جهان ذکر شده و به همین دلیل حدس زده میشود که این نقشه در آغاز شاهنشاهی هخامنشی رسم شده باشد.۱۱ مجموعه آثار باقی مانده از پاسارگاد از دوره کوروش کبیر۱۲ در محوطهای به پهنای ۲ و درازای ۳ کیلومتر گسترده است. این آثار از جنوب به شمال به پنج گروه زیر تقسیم میشوند:

۱- آرامگاه کوروش کبیر به عنوان شاخصترین عنصر این مجموعه.

۲- مجموعه کاخها در ۵/۱ کیلومتری آرامگاه شامل کاخ پذیرایی یا بارعام،کاخ دروازه یا کاخ انسان بالدار، پل،باغ با آبگذرها و حوضچههای سنگی،Pavilion های الف وب و کاخ اختصاصی یا مسکونی.

۳- ساختمان زندان یا آرامگاه کمبوجیه.

۴- صفه عظیم تُل تخت یا تخت سلیمان و باروی خارجی آن.

۵- محوطه مقدس در شمال غرب صفه.

از پاسارگاد به عنوان پایتختی پر باغ یاد شده است.۱۳ که در آن کاخهایی با طرفین باز در داخل محوطهای مشتمل بر باغهای وسیع و مکمل قرار دارد.در بررسی باغهای سلطنتی آشور و بابل می بینیم که باغ همواره بخشی مجزا یا مکمل برای کاخ تعریف میشده است اما میتوان گفت که کاخهای کوروش کبیر با ایوانهای طویل و فضای باز اطراف خود به عنوان بخشی مکمل از طرح مفصلی به کار رفتهاند که در آن، به تعبیری،خود باغ بصورت اقامتگاه سلطنتی در میآید. تمایل کوروش کبیر در تأیید بر فاصلهپایتخت خود از تمامی سرزمین های متخاصم احتمالاًً یکی از عوامل متعددی بود که او را راهنمایی کرد تا کاخهای خود را به نحوی استثنایی در محیطی فاقد استحکامات دفاعی و در میان مجموعهای از باغها ایجاد کند ثانیاً میتوان حدس زد که علاقه آشکار کوروش کبیر برای به نمایش گذاشتن معیارهای جدید در بکارگیری سنگ ( که پس از فتح لودیه در اختیار او قرار گرفته بود) یکی از عوامل اصلی در ترغیب او به احداث آبگذرها و حوضچههایی از سنگ خوشتراش بود. روایت است که کوروش اولین کسی بود که درختکاری ردیفی منظم (بسان نظم نظامی) را دستور داد. به دست خود،زیباترین درخت را مدالهای جواهر نشان بخشید. جایزه کشاورزی داد. جشن درختکاری معمول داشت.۱۴ اما سوای هر نقشی که این ملاحظات گذاری «سیاسی» در شکل دهی الگوی مجموعه مورد بحث داشتهاند، این تعادل کلی و ظرافت باغ پاسارگاد ( و بسیاری از دستورالعمل های تجربی برای شکل دهی اصولی محیط باغ) بود که تأثیر طویل المدت آن را تضمین کرد.شهر- پایتخت کوروش کبیر بصورت مجموعهای باغ اندر باغ بوده، از طرفی باغی که آرامگاه را احاطه کرده بود و در کنار آن باغی که مجموعه کاخها را در برداشت. همه اینها با نظامی خاص در کنار هم و مرتبط به هم قرار داشتهاند. اما اگر اقدامات پادشاهان بعدی هخامنشیان چون داریوش را در پاسارگاد در نظر بگیریم و با توجه به آنچه که هم اکنون از پردیس پاسارگاد بجای مانده میتوان با بعضی از پژوهشگران هم عقیده شد که شهر پاسارگاد شهری بود که هرگز کامل نشد و بطبع باغ پاسارگاد باغی که هنوز تکامل نیافته بود و این مسئله ما را در پی بردن به نظام اولیه و یا نظامی که قرار بود باشد دچار مشکل میکند. در هر حال با بررسی آنچه که به ما رسیده به یکی از ماندگارترین ابداعات هخامنشیان در عرصه طراحی باغ یعنی الگوی چهار باغ در پردیس پاسارگاد میرسیم که برای نخستین بار در نیمه دوم قرن ۶ قبل از میلاد توسط کوروش کبیر به وجود آمده است.مجموعه آبروها و حوضچه های سنگی در پاسارگاد برای اولین بار در سال ۱۹۵۰ میلادی توسط آقای علی سامی شناسایی شدند، اما طرحی که ما را به سمت طرح چهارباغ در پاسارگاد رهنمون میکند در سال ۱۹۶۵ میلادی به وسیله استروناخ باستانشناس انگلیسی تهیه شد. آنچه اکنون در پاسارگاد از این آبروها و حوضچه ها مانده به این شرح است:

مجموع آبروهای شناسایی شده ۱۱۰۰ متر میباشند که پردیسی را به ابعاد ۲۵۰*۳۰۰ متر مربع تشکیل دادهاند که یکی دیگر از خصایص باغ ایرانی که همانا کاربرد مربع و مستطیل در طراحی باغ میباشد را نشان میدهند. این آبروها از بلوک های خوشتراش و متصل به هم سنگ آهک تشکیل شدهاند که به شایستگی با معماری کاخهای مجاور همسانی دارند. این سنگها بدون زیرسازی روی زمین کار گذاشته شدهاند و هیچ گونه بست یا اتصالی بین آنها بکار نرفته در حالی که تمامی ساختار یکپارچه به نظر میرسد. ترازبندی این آبروها اعجاب آور است بطوری که اختلاف تراز بین دو حوضچه گوشه ها ( که در انتهای ایوان جنوب شرقی کاخ اختصاصی قرار دارند) بیش از دو سانتیمتر نیست.وضع کنونی آبروها بسیار آشفته است، از آنجایی که زمانی این محوطه به عنوان زمینهای کشاورزی اهالی روستای مادر سلیمان زیر کشت بوده بسیاری از سنگها متلاشی شده اند و از جای اولیه خود جابجا گردیدهاند.پهنای آبگذرها ۲۵ سانتیمتر،عمق آن ۱۲ سانتیمتر و کنارهسنگی به عرض ۱۶ سانتیمتر آنها،در گذشته هم تراز زمینهای اطراف بوده است ، این آبروها را حوضچه های زیبایی همراهی میکنند؛ در هر گوشه و همچنین در خطوط مستقیم،به فاصله تا ۱۴ متر از یکدیگر قرار دارند.حوضچه ها مربع شکل از سنگهای یکپارچه آهکی با بیش از ۹۰ سانتیمتر مربع مساحت،سانتیمتر عمق و لبه های برجسته و پرداخت شدهای به عرض حدود ۱۸ سانتیمتر میباشند. تنها این حوضچه ها هستند که شالودهای بصورت یک لایه سنگ دارند.به نظر میرسد که این حوضچه ها علاوه بر ایجاد زیبایی بصری در کل مجموعه، در حرکت آب در این مسیر با شیب اندک،هم کمک میکرده اند به این صورت که با نگهداشتن آب و در نتیجه افزایش فشار،حرکت را تسریع می بخشیدند. همچنین نقش مقسم در دو راهیها و سه راهیها را هم ایفا میکرده اند. ۳۰ عدد حوضچهدر مسیر کناری و ۴۳ عدد در مستطیل مرکزی وجود داشتهاند که در حال حاضر تعداد اندکی از آنها را میتوانیم مشاهده کنیم.آب رودخانه پلوار از مسیرهای فرعی وارد این آبروها و حوضچهها میشده و پس از گردش در پردیس پاسارگاد و به احتمال زیاد آبرسانی به آن،خارج میگردیده است.

طراحی اینکه آب از آبروهای شرقی،کنار pavilion الف،وارد مجموعه میشده و توسط حوضچه ای به دو شاخه تقسیم،قسمتی وارد آبروهای بیرونی گردیده و مجموعه را دور زده و قسمتی طرح چهارباغ مرکزی را تشکیل داده و در کنار pavilion به هم دیگر رسیده و به سایر بخشهای محوطه پاسارگاد میرود،نشان از مهندسی دقیق آب و ارتباط آن با باغ دارد. نظام کاشتن گیاهان در این باغ هم میتواند قابل توجه باشد. هر چند بعد از ۲۵۰۰ سال و تغییر آب و هوا و در نتیجه تغییر پوشش گیاهی منطقه، بازسازی تصویری آن مشکل است. مرحوم پیرنیا در مجله هنر و مردم به طور مفصل پوشش گیاهی را در باغهای ایرانی تشریح کرده است.۱به این صورت که هر بخش از باغ که به شکل مربع یا مستطیل است به مربع های کوچک تقسیم و در هر رأس این شبکه مربعی یک درخت که عمر طولانی تر دارد کاشته میشد و سپس این مربعها به مربع کوچکتر تقسیم و در هر رأس آن درختان با عمر متوسط و به همین ترتیب درختان با عمر کوتاه در رئوس مربع های میان آنها کاشته میشد. این نظم هندسی به قدری دقیق بوده که از هر طرف نگاه میکردند، ردیف درختان دیده میشده است. این نظم از نظر عملکردی به گونهای بود که در اثر گذشت زمان و جای گزینی احتمالی درختان از بین رفته تا زمانهای طولانی حفظ میشد و شکل کلی باغ از بین نمیرفت ، و بعلاوه امکان نورگیری منظم همه درختان فراهم میشده و به ناگهان قسمت اعظمی از باغ خالی از درخت نمیشده است . در مقابل بنا هم ( در اینجا،کاخ اختصاصی)، فضای باز و کشیدهای بود که در چشم انداز اصلی واقع میشد. در این فضا درختان بلند نمی نشاندند،معمولاً گیاهانی می کاشتند که زیاد بلند نشود و منظرباز را سد نکند و در عین حال همیشه زیبا باشد.این فضای باز به وسیله آب گذرهای متقاطع به چهار قسمت تقسیم میشده است و پردیس پاسارگاد را به بنیادی ترین عامل باغ ایران یعنی چهارباغ تبدیل میکرده است. قسمتهای زیادی از این چهارباغ در دوره های بعد از بین رفته است،بطوریکه در دورنمای طولی و مرکزی باغ ،آبروها و حوضچه هایی پیدا نشده است،که دو احتمال وجود دارد؛ یکی اینکه این آبروها به طور کلی از بین رفته اند یا این مسیر بر عکس مسیر عمودی خود فاقد آبرو بوده است. کاخهای پاسارگاد در این محدوده کاخ بارعام یا پذیرایی و کاخ اختصاصی یا نشیمن میباشند. کاخ بارعام با اینکه ارتباط مستقیم با پردیس مورد بحث ندارد اما جهت قرارگیری آن بگونه ایست که طویلترین ایوان ستوندار آن رو به فضای سبز روبرو میباشد. اما در مورد کاخ اختصاصی همین بس که اورنگ پادشاه در ایوان طویل کاخ روبروی بخش مرکزی باغ و در امتداد یکی از محورهای چهار باغ قرار داشته و ایوان نیز به مثابه یک نرده دایمی و سنگی برای باغ بود که کوروش کبیر،پادشاه هخامنشی،میتوانست در سایه این ایوان بنشیند و از منظره باغ لذت ببرد. حاشیه ای از سنگ سیاه در نزدیکی لبه ایوان میتواند بخش مکملی برای مجاری سنگی باغ باشد.میتوان گفت کاخ اختصاصی با پردیس روبروی آن بخش اندرونی و خصوصی پادشاه هخامنشی بوده که از بخش عمومی ( بارعام و ….) با تعریف ورودیهایی جدا گشته است.اگر به پلان مجموعه توجه کنیم میبینیم که دو بنای کوچک که استروناخ به عنوان pavilion های A و B از آنها نام برده به عنوان مدخلهای این حریم قلمداد میشدهاند. Pavilion الف یا A ،/۱۹*۲۱ متر مربع وسعت و اتاق مرکزی آن به ابعاد ۹۰/۷*۴۵/۱۰ متر ، شامل ۲ ستون بوده و ایوانهای اصلی ۴ ستونی،جهت شرقی ـ غربی داشته و رو به باغ میباشند،ایوانهای فرعی تک ستونی بودهاند.Pavilion ب یا B در فاصله ۱۲ متری کاخ بارعام،*۲۴ متر مربع وسعت و اتاق مرکزی ۴ ستونی ۱۰/۱۰*۶۰/۱۱ متر مربعی داشته،ایوانهای اصلی این بنا عمود جهت Pavilion الف و روبروی باغ میباشد و ایوانهای فرعی ۲ ستونی بوده است.Pavilion ذکر شده توسط استروناخ به کوشک ترجمه شده است. با توجه به تعریف کوشک در باغ ایرانی۱۶ و مقایسه آن با این دو فضا ،آنها را نمیتوان کوشک نامید،در این مقاله ترجیح داده شده است آنها را همان pavilion بخوانیم .۱۷ اینکه چه کاربردی داشته اند؛ چون ورودی بخش خصوصی یا اندرونی شاه هستند میتوانند نگهبانی یا ایستگاه بازرسی یا چیزی شبیه اینها باشند،به هر حال این موضوع جای بحث و بررسی بیشتری را می طلبد. شاید گزارشهای مرکز شرق شناسی لیون توسط باستان شناس فرانسوی کریستوف نبچ ری بوشالو که بوسیله روشهای مختلف جستجوی سطحی از سال ۱۹۹۹ در پاسارگاد شروع شده و بسیاری از ابهامات در مورد محوطه پاسارگاد و بلاخص پردیس پاسارگاد رفع گردد و بتوان به یک نظام منسجم در ارتباط آبروها با هم و این دو فضای جانبی و …. دست یافت.

نتیجه گیری: عدم توجه به تاریخ باغ و باغهای تاریخی متأسفانه تصویری خشک از آثار باستانی تصویر کرده است. مطالعه باغهای باستانی در شهرها و اطراف کاخها واقع در فلات ایران ضرورتی است که باید به آن پرداخته شود. در این فرصت سعی شد پردیس پاسارگاد معرفی گردد. پردیسی که با دارا بودن خصایص باغ ایرانی تأییدی بر اثر ژرف آن بر باغسازی دورههای بعد میباشد. چهارباغهای معروف دورهاسلامی بدون شک بی تأثیر از این اولین نمونه چهارباغ نبودهاند. نظام مهندسی آب در این باغ ،آبروهای سنگی و حوضچه هایی که با فاصله و ریتم منظم در این محوطه قرار گرفته اند نشان از قدرت معماری و باغسازی ایرانیان کهن دارد.

Array
00:00
00:00
تفریحی - سرگرمی بدون نظر 865 views

نظر خود را بنویسید

نظر شما پس از تایید مدیریت درج خواهد شد

هنوز نظری ثبت نشده است ، اولین نفری باشید که نظر میدهید !