شرکت آمریکایی بوئینگ صد میلیون دلار برای کمک به خانواده قربانیان سقوط دو هواپیمای «۷۳۷ مکس» این شرکت در کشورهای اندونزی و اتیوپی اختصاص داده است.
سقوط این دو هواپیما در مجموع باعث از بین رفتن ۳۴۶ نفر شد. پولی که بوئینگ برای خانواده قربانیان اختصاص داده جدا از شکایتی است که از این هواپیماسازی بزرگ شده است.
بوئینگ پول را در چند قسط و در طول چند سال میپردازد و گفته شده که قرار است خرج تحصیلات و کمک هزینه زندگی خانوادهها و برنامههایی برای جوامع داغدار شود. این شرکت در بیانیهای گفته که میخواهد این پول را در چند سال و با کمک مقامهای محلی و سازمانهای غیر دولتی خرج کند.
آنها همچنین گفتهاند: «یاد این جانهای از دست رفته تا سالها بر قلب و فکرمان سنگینی میکند.» در این بیانیه، بوئینگ ضمن ابراز تاسف، گفته که امیدوار است این اقدام در التیام دردهای خانوادهها موثر باشد.
وکلای خانوادههای قربانیان این اقدام را قبول نکردهاند.
نومی حسین، وکیل تعدادی از خانوادههای قربانیان هواپیمای شرکت اتیوپیایی، گفته که این اقدام حتی نزدیک به چیزی نیست که از این خانوادهها گرفته شده است.
او گفته که بعضی از خانوادهها در حال حاضر حتی به فکر دریافت پول در ازای خسارتی که به آنها وارد شده نیستند.
آقای حسین گفته که بوئینگ بیشتر به فکر این است که هواپیمای پرفروش خود را دوباره وارد بازار کند و اضافه کرده که آنها «امنیت را فدای سود میکنند.» ادعایی که بوئینگ رد میکند.
بنا به برآورد او تا به حال پنجاه خانواده از بوئینگ شکایت کردهاند. او وکالت هفت خانواده را به عهده دارد. بعضی از این شکایتها، حدود ۲۷۶ میلیون دلار خسارت طلب کردهاند. گروه دیگری از خانوادهها هم منتظر نشستهاند تا معلوم شود که ایراد از چه بوده و مجاری قانونی چطور اجازه پرواز چنین هواپیمایی را صادر کردهاند. به گفته او این دسته از خانوادههای قربانیان قصد دارند بعد از آن شکایت کنند.
رابرت کلیفورد، وکیل دیگری که وکالت ۲۳ خانواده را به عهده دارد گفته که معمولا اقداماتی از این دست به این زودی انجام نمیشود و هنوز نکات بسیاری باید روشن شود. او گفته که این اقدام صادقانه به نظر نمیرسد.
هواپیمای خط هوایی اتیوپی در ماه مارس سقوط کرد و هواپیمای شرکت «لایون ایر» از اندونزی هم در ماه اکتبر سال پیش در دریای جاکارتا به آب افتاد.
سقوط دوم، باعث شد که همه هواپیماهای ۷۳۷ در جهان زمینگیر شوند و معلوم نیست که دوباره چه زمانی اجازه پرواز بیابند.
بازرسان سوانح هوایی میگویند که ایراد در سیستم کنترل هواپیماست.

یک قرن از انتشار کتاب “سقوط و زوال مغرب زمین” نوشته اسوالد اشپنگر، مورخ راستگرا و ناسیونالیست آلمانی گذشت. در سال ۱۹۱۸ میلادی این کتاب ۱۲۷۰ صفحه ای با تیراژی ۲۵۰۰۰۰ رقمی منتشر شد و مورد علاقه ناسیونالیستها،اشراف،بورژوازی،محافظه کاران وراستگرایان آلمانی قرارگرفت ولی ار سال ۱۹۴۵ وبعد از پایان جنگ جهانی دوم ارزش واهمیت نظری خودرابتدریج از دست داد وامروزه کاملا فراموش شده است.
اشپنگلر میان سالهای ۱۹۳۶-۱۸۸۰ میلادی زندگی نمود ودر دانشگاه دررشته های تاریخ،هنر،فلسفه، ریاضیات و علوم تجربی تحصیل کرده بود.مادرش یکی از زنان رقص بالت در مجامع هنری بود که رفتاری انتقادی و تحقیرآمیزبا همسرش داشت.
اشپنگلر گرچه یکی از پیشگامان تئوری فاشیسم بود،با روی کارآمدن نازیسم ازآنان جداشد چون بقول اوبجای نخبه گان واشراف،حکومت به دست لمپن ها و عوام بیسواد افتاده بود.او مدعی بود که در تاریخ بشر هر فرهنگ جهانی بعد از هزارسال دچار فراز و فرود میشود و بشکل تمدن وارد تاریخ میگردد. اشپنگلرمدعی بود که در طول تاریخ بشرتاکنون هشت فرهنگ جهانی بجا ماندنی و قوی دچار صعود و سقوط شده اند از جمله فرهنگ یونان باستان که آهنگینن وواقعیتگرا،فرهنگ مصر که عرفانی، و فرهنگ غرب که ماده گرا و جستجوگر بود. او پیش بینی میکرد که در نیمه اول قرن بیست فرهنگ اروپا و امریکا دچار زوال خواهدشد وازمیان خواهد رفت. دلیل بدبینی فرهنگی و تاریخی اشپنگلر شکست امپراتوری آلمان در جنگ جهانی اول،پیروزی سوسیالیسم در شوروی ،تشکیل حکومت شورایی چپ در جنوب آلمان، و بحران وتورم مالی اقتصادی در غرب بود. از نظر اشپنگلر فرهنگ همچون عمر انسان از مراحل و دورههای کودکی، جوانی، بلوغ ، پیری ، و مرگ میگذرد. امروزه اشپنگلر را نماینده یک بدبینی فرهنگی در تاریخ میدانند که ناشی از حوادث آغاز قرن بیست در مغرب زمین بود.او میگفت در تمام طول تاریخ ماشاهد پروسه فراز و فرود فرهنگها بوده ایم و در آینده نیز خواهیم بود.هواداران و خوانندگان نظرات او در آلمان معمولا صاحبان سرمایه،اشراف، نظامیان،بورژوازی، و مبلغان فرهنگ قضا وقدری درمیان محافل راستگر و سنتی و فاشیستی آنزمان بودند. اشپنگلر امید بزرگ محافل محافظه کار بود که همراه بورژوازی از امکان انقلاب سوسیالیستی به وحشت افتاده بودند. او دولت و آلمان پرویسی را یک امپراتوری مانند رم باستان میدید که دچارزوال و ضعف شده است.وی مواضع ونظرات انتقام جویانه ای نسبت به اندیشه های لیبرالیسم ومارکسیسم و پارلامنتاریسم داشت. اشپنگلر در جستجوی فرم شناسی تاریخ بشر درجهان بود و فکرمیکرد به کشف فلسفه تاریخ نائل شده که شبیه تحول کوپرنیکی در بررسی تاریخ است و ابایی نداشت که خودرا فیلسوف ساختارمتافیزیکی جهان بنامد.اومیگفت بعدازمرحله زوال، اروپا واردمرحله پست مدرن خواهدشد. اشپنگلر را شاگرد خلف نیچه میدانند. او همچون نیچه توانایی خاصی در ژانر مقاله نویسی داشت و پیشنهاد میکرد که رهبری دولت باید در دست نخبه گان و اشراف و نظامیان ومدیران اقتصادی باشد. توخولسکی،روشنفکرمبارز نیمه اول قرن بیست آلمان، اورا “کارل مای” فلسفه نامید که فقط داستان سرایی میکند. توماس مان افکار و نظرات اشپنگلر را بخشی از اوهام سرنوشت گرا و آخرالزمانی نام نهاد. خواهر اشپنگلر بعدها اعتراف کرد که عنوان کتاب دوجلدی فوق ناشی از یک طنز، آن زمان میان دوستان بوده است. امروزه اشاره میشود که هرسه تئوریسین اعمال قهرمانی یعنی نیچه، بارس، و سورل، که مبلغ خشونت و اراده آهنین بودند، خود از نظر جسمی و روانی مانند اشپنگلر، بیمار و خانه نشین بودند.اشپنگلر بهترین شکل حکومتی را از نوع تزاری وامپراتوری میدانست. او با کمک فلسفه خردگریزانه ،ضرورت امپریالیسم را یک جبر و قانون طبیعی تبلیغ می نمود. اشپنگلر میگفت برای شناخت یک فرهنگ باید پدیده های ظاهر آن یعنی علم،هنر،اخلاق،دین،فلسفه و سیاست را شناخت.بقول چپ ها اشپنگلر کوشید آموزشهای خردگریزانه و غیرعلمی فرهنگ امپریالیسم را بشکل هدف و وظیفه تاریخی، و تزارگرایی را بعنوان فرم لازم حاکمیت سیاسی درقرن بیست ترویج دهد.او این ساختار را بصورت قوانین طبیعی تبلیغ می نمود.اشپنگلر غیراز نیچه، شوپنهاور و هگل و هردر و گوته را نیز از اموزگاران خود میدانست. از جمله دیگر آثار اسوالد اشپنگلر- فلسفه هراکلیت- ساختارجدید امپراتوری آلمان- انسان وصنعت- مقالات سیاسی- دولت پرویس وسوسیالیسم- و سالهای تصمیم گیری- هستند.
حمید عسکری – خدای من بگیر دستم دله امید به تو بستم
متن آهنگ جدید حمید عسکری به نام خدای من بگیر دستم دله امید به تو بستم
حمید عسکری – با این که عاشق بارونم اما دیگه من زیر بارونم نمیرم
متن آهنگ جدید حمید عسکری به نام با این که عاشق بارونم اما دیگه من زیر بارونم نمیرم
هشدار: این گزارش ممکن است برای عدهای ناراحتکننده باشد.
“به کل آدمهایخانه تجاوز کن تا ادبشان کنی.”
“خدای من. اگر واژن داشتم، اصلا دلم نمیخواست هدف حمله قرار بگیرم.”
آنا – این نام واقعی او نیست- در یکی از گفتوگوهای آنلاین دوستانش در گروهی در فیسبوک به صدها مورد از پیامهایی با مضمون خشونت جنسی برخورد کرد.
اما چیزی که باعث وحشت آنا شد این بود که نام او و چند دوست دانشگاهیاش که همه دختر بودند، بارها در این پیامها به میان آمده بود.
پسرهایی که این پیامها را برای هم فرستاده بودند، مثل آنا در دانشگاه واریک علوم انسانی میخواندند. آنها اما فقط همکلاسی او نبودند و دوستان نزدیکش به حساب میآمدند.
طی هفتههای بعد از این که آنا این پیامها را پیدا کرد، خبر آن در همه دانشگاه پیچید و ماجرای یک “چت پسرانه خصوصی” به موضوعی با ابعاد بزرگتر تبدیل شد.
آنا و یکی از دوستانش – که در این پیامها به او هم اشاره شده بود – به دانشگاه شکایت کردند. بعد از انجام تحقیقات داخلی از سوی دانشگاه، یکی از این دانشجوها اخراج و برای همیشه از ورود به محوطه دانشگاه منع شد. دو دانشجوی دیگر هم اخراج شدند و ممنوعیت ۱۰ ساله برایشان در نظر گرفته شد. برای دو دانشجوی دیگر هم حکم یک سال اخراج موقت دادند.
اما کاهش ممنوعیت ۱۰ ساله دو نفر از این دانشجویان به ۱۲ ماه، باعث شد عملکرد دانشگاه در تحقیق روی این موضوع به شدت زیر سوال برود.
یک سال از این ماجرا میگذرد اما دانشگاه واریک هنوز هم با شمار زیادی از اساتید و دانشجویانی درگیر است که میپرسند کجای کار ایراد داشته است؟
یک چت پسرانه
اوایل سال گذشته، آنا ۱۹ ساله در حالیکه روی کاناپه خانه دانشجویی خود لم داده بود چشمش به متن پیامهایی افتاد که پشت سر هم روی صفحه لپ تاپ دوستش ظاهر میشد. وقتی تعداد این پیامها که همه مضمون جنسی داشتند بیشتر شد، آنا از دوستش در مورد آنها پرسید و او هم با خنده جواب داد: ” خب، اگر فکر میکنی اینها بد هستند بهتر است چتهای پسرانهمان را ببینی. “
آنا میگوید: ” آن موقع بود که او متن گفتوگوهایشان طی مدت یک سال و نیم را به من نشان داد، پیامهایی که پر بودند از تهدید به تجاوز.”
آنا همانطور که آنجا نشسته بود، با چشمان خودش دید که چطور او و چند دوست دیگرش در فیسبوک با نام مستعار قاتلان زنجیرهای و تجاوزگران جنسی معروف چت میکردند: ” آنها در مورد یکی از همکلاسیهایمان حرف میزدند. در مورد این که او را بدزدند، به تخت زنجیرش کنند، وادار کنند ادرار کند و روی ادرارش بخوابد.”
در بیشتر این پیامها همه چیز را به تصویر کشیده بودند. آنا میگوید: “کارشان وحشتناک بود و آنها به این افتخار میکردند.”
آنا اسم خودش را در این گفتوگوها جستجو کرد و متوجه شد صدها بار به او هم اشاره کردهاند.
آنا به یاد میآورد که دوستش در ابتدا تلاش کرد با گفتن این که “پسرها این طور با هم حرف میزنند” محتویات پیامها را بی اهمیت جلو دهد و بگوید آنها شوخی میکنند.
با این وجود آنا به خواندن پیامها ادامه داد و از آنها عکس هم گرفت. او میگوید: “به او گفتم فقط برای این که خیالم راحت شود این کار را میکنم. میتوانست ببیند که هر چه میگذرد بیشتر و بیشتر ناراحت میشوم. و فکر میکنم آن موقع بود که تازه متوجه شد موضوع احتمالا جدیتر از چیزی است که فکر میکرده.”
دوست آنا خیلی زود لحنش را عوض کرد و گفت میدانسته این پیامها قابل قبول نیستند و برای حفاظت از او آنها را نشان داده است.
اما با دیدن آن حجم از پیام در مورد تجاوز گروهی و بریدن آلت زنانه، غریزه آنا چیز دیگری به او میگفت: “نمیدانستم چه کار کنم چون این آدمها بخش مهمی از زندگی من بودند.”
چند روز بعد آنا برای تعطیلات عید پاک به خانه پدر و مادرش رفت. اما حتی تصور دوباره روبرو شدن با آن پسرها او را به وحشت میانداخت: ” وسائلم را جمع کردم که برگردم اما نمیتوانستم از در بیرون بروم.” همان موقع بود که آنا تصمیم گرفت از آنها به دانشگاه شکایت کند.
در نهایت آنا و یکی از دوستانش – که نام او هم بارها در پیامها آمده بود- شکایت خود را به دانشگاه مطرح کردند و به آنها گفته شد احتمالا مورد بازجویی رسمی قرار خواهند گرفت.
اما یک مشکل وجود داشت: مسئول بازجویی از آنها، مدیر مطبوعاتی دانشگاه بود. آنا میگوید: “همان موقع به خودم گفتم خیلی عجیب است که او به عنوان مأمور بازجویی انتخاب شده.”
پیتر دان به عنوان رئیس دفتر مطبوعاتی دانشگاه واریک وظیفه داشت از حسن شهرت این دانشگاه که یکی از بهترینهای بریتانیا به حساب میآید، حفاظت کند.
به عنوان مأمور تحقیق باید به اتهامات سوء رفتار مطرح شده علیه این دانشجویان رسیدگی و – در صورت لزوم -برایشان مجازات تعیین میکرد.
آقای دان در حالی هر دوی این مسئولیتها را بر عهده گرفت که گزارش چاپ شده در نشریه دانشجویی ” د بور” (The Boar)، توجه رسانههای داخلی را به این موضوع جلب کرده بود.
در فوریه ۲۰۱۹، دانشگاه “احتمال مغایرت” میان دو مسئولیت آقای دان را پذیرفت اما تأکید کرد در جریان تحقیقات وظایف مطبوعاتی او به افراد دیگری محول شده بود.
این در حالیست که بی بی سی به ایمیلی دست یافت که آقای دان برای این دختران دانشجو فرستاده بود. او در این ایمیل گفته که قصد دارد در رسانهها بیانیهای مرتبط با پرونده تحقیقات آنها منتشر کند و از آنها خواسته در موردش نظر بدهند.
آنا میگوید: “حس میکردم به حریمم تجاوز شده. آدمی که میخواست در رسانهها بیانیه منتشر کند، از جزئیات محرمانه زندگی من خبر داشت. اوضاع به شدت سوررئالی بود.”
مسئولان دانشگاه واریک به بیبیسی گفتند: “ما سوالاتی که در چهارچوب قانون در رابطه با نحوه عملکرد دانشگاه نسبت به این موضوع حساس مطرح شده را میپذیریم. دانشگاه همچنان از آقای دان به عنوان مأمور تحقیق این پرونده حمایت میکند.”
یک ماه بعد از بازجویی دانشجویان دختر، ۵ دانشجوی پسری که این گفتوگوها را انجام داده بودند از ادامه تحصیل محروم شدند. برای دو نفر از آنها محرومیت ۱۰ ساله در نظر گرفتند و یکی دیگر از آنها به مدت یک سال از دانشگاه اخراج شد. یکی از این دانشجویان پسر اما برای همیشه از ورود به محوطه دانشگاه منع شد.
آنا و دوستانش میگویند مستقیما در جریان نتیجه تحقیقات قرار نگرفتند و از طریق رسانهها فهمیدند چه مجازاتی برای همکلاسیهایشان در نظر گرفته شده. هر چند نفهمیدند کدام مجازات مربوط به کدام یک از این پسرهاست.
اما این پرونده بسته نشد چون دو دانشجویی که برایشان محرومیت ۱۰ ساله بریده بودند، درخواست تجدید نظر دادند.
واریک شرم کن
بعد از چهار ماه انتظار محرومیت این دو دانشجو از ۱۰ سال به یک سال کاهش یافت. از نظر دانشگاه تعطیلات تابستانی دیرهنگام یکی از اعضاء در به تعویق افتادن تصمیمگیری برای این موضوع تأثیر زیادی داشت.
آنا میگوید: “هیچوقت به من توضیحی داده نشد. به ما گفتند شواهد جدیدی پیدا کردهاند اما من چیزی در مورد آنها نمیدانم. کم کم داشتم به این نتیجه میرسیدم که باید بی خیال شوم … حس میکردم یک طرف من و دیگر شاکی پرونده ایستادهایم و طرف دیگر کل دانشگاه. آنها هم هرگز به حرف من گوش نخواهند کرد.”
آنا و دوستش آخرین تلاش خود را کردند و دانشگاه را در جریان نگرانیشان در مورد این تحقیقات قرار دادند. اما استوارت کرافت، معاون رئیس دانشگاه در نامهای به آنها نوشت که هیچ مدرکی دال بر تخلف از آئین نامه پیدا نشده و پرونده بسته شده است.
سه هفته بعد، یکی از دانشجویان دختر مرتبط با این پرونده در توئیتر هشتگ “واریک شرم کن” را به راه انداخت و این ماجرا دوباره مورد توجه رسانهها قرار گرفت. در پی این اتفاقات گروههای آموزشی مختلف واریک آشکارا مخالفت خود با مدیریت دانشگاه را نشان دادند.
کمی بعد، آقای کرافت بیانیهای هزار کلمهای منتشر کرد و در آن با جزئیات از حس خود نسبت به گفتوگوهای فیسبوکی این دانشجویان نوشت: “به شدت احساس اشمئزاز کردم.”
حرفهای معاون ریئس دانشگاه اما واکنش منفی دانشجویان را به دنبال داشت.
سه روز بد، او اعلام کرد دانشجویانی که محرومیتشان کاهش پیدا کرده، به دانشگاه باز نخواهند گشت. معلوم بود دانشگاه این تصمیم را گرفته یا خود آقای کرافت. اما به هر حال تأثیری هم در کم کردن خشم دانشجویان نداشت. دو روز بعد صدها دانشجو و عضو هیئت علمی در دفاتر مدیران ارشد دانشگاه راهپیمایی کردند.
صبح روز راهپیمایی، دانشگاه در بیانیهای که در رسانهها منتشر کرد نوشت به خاطر رنجی که قربانیان متحمل شدهاند به شدت احساس تأسف میکند.
دانشگاه هرگز مستقیما از دختران دانشجوی درگیر در این ماجرا عذرخواهی نکرد.
“هرگز نمیخواهم برگردم“
ماجرای واریک باعث شد بحث در رابطه با نحوه عملکرد دانشگاهها نسبت به سوءرفتار و مشکلات جنسی موجود در گروههای چت اینترنتی بالا بگیرد.
بعد از این اتفاق دانشگاه واریک بازبینی اقدامات انضباطی و روند رسیدگی به شکایات خود را آغاز کرد و این کار تا تابستان امسال به طول خواهد انجامید.
آقای کرافت به بی بی سی گفت: ” امیدوار است این بازبینی به ما کمک کند پایبندی بیشتری نسبت به ارزشهایمان داشته باشیم.”
این ماجرا اما برای دانشجویان دختر درگیر در آن به راحتی تمام نمیشود. آنا که سال سوم دانشگاه است و خودش را برای آزمون پایانی دانشگاه آماده میکند، میگوید: “دانشگاه خیلی ناراحتمان کرد و ضربه شدیدی به ما زد. بیشتر از یک سال گذشته اما هنوز اثرش ادامه دارد. ویرانکنندهترین بخش آن هم شاید این باشد که با وجود قوی بودن و پیشقدم شدن برای گفتن واقعیت، باز هم از سوی دانشگاه مجازات شوی. دلم نمیخواهد به مراسم فارغالتحصیلیام بروم. بیصبرانه منتظر روزی هستم که دیگر مجبور نباشم دوباره به دانشگاه واریک بروم.”
به روز رسانی: دانشگاه واریک به تازگی بیانیهای در پاسخ به مقاله بیبیسی منتشر کرد و در آن نوشت اگر به هر دلیلی باعث رنجش اعضاء دانشگاه شده، عذرخواهی میکند. این دانشگاه اضافه کرد در حال تغییراتی است که احتمال تکرار اشتباهاتی از این دست را به حداقل برساند.

چه کسانی فلسفه غرب را گمراه کردند؟
زبان و علم منطق درمرکزبحثهای فلسفه ویتگنشتاین قراردارند.اومیگفت تمام فلسفه ها فلسفه زبان هستند و سوء تفاهم های فلسفی معمولا دررابطه با ضعف زبان هستند.مرزهای زبان مرزهای درک جهان هستند و در باره موضوعاتی مانند معنی زندگی واخلاق و متافیزیک وزیبایی وعرفان باید سکوت کرد چون درآن موارد نمی توان واضح وروشن سخن گفت و فقط در علوم تجربی میتوان جملات معنی دارنوشت. بیشترمشکلات وپرسشهای فلسفی براثر کمبود تفاهم زبانی بوجود می آیند و بیشتر مشکلات فلسفی دراثربی دقتی زبانی حاصل میشوند.اکثرآثارفلسفی نه غلط بلکه پوچ وبی معنی هستند چون متفکران آن دنبال پرسشهایی میروند که از قبل میدانند جوابی نمی یابند.
ویتگنشتاین میگفت جملاتی معنی دار هستند که چیزی را تصویرکنند ولی زبان دیگر نمی تواند جهان را به تصویر بکشاند.چیزی را که میتوان نشان داد نمی توان بیان کرد.هدف فلسفه باید توضیح منطقی افکارباشد. فلسفه کوششی است برای درمان ونجات انسان سرگردان عصرحاضر. کارل پوپر در مورد ویتگنشتاین گفته بود تنها از طریق طرح مشکلات فلسفه و ناتوانی زبان یک متفکر فیلسوف نمیشود.چپ ها اورا نماینده پوزیویتیسم نو؛که روی منطق ریاضی جدید اثرگذاشت، میدانند.ویتگنشتاین درپایان به رد اتم گرایی منطقی وزبان تصویرکننده جهان پرداخت وازعلم منطق به سوی علم هستی شناسی واگزستنسیالیسم و تجزیه و تحلیل زبانی روی آورد. لودویگ ویتگنشتاین در بعضی از موضوعات زیر تاثیر افکار تیچه و شوپنهاور و راسل و فرجه و تولستوی و جریان رمانتیک آلمان بود.ادیبان و نویسندگان اتریشی مانند باخمن و برنهارد و هندکه تحت تاثیرتئوری زبان وی قرارگرفتند. هردوشاخه فلسفه تجزیه و تحلیلی یعنی “فلسفه زبان ایده آل” ، و “فلسفه زبان روزمره” ، متکی به نظرات ویتگنشتاین بودند.اولی متکی به کتاب “بحثی فلسفی منطقی” و دومی متکی به کتاب “تحقیقات فلسفی” او بودند.فلسفه زبان ایده آل با کمک آثارراسل و کارناب، و فلسفه زبان روزمره، با کمک آثار آوستین و سرال تکامل یافتند. کتاب “بحثی منطقی فلسفی” را مانیفست اتم گرایی کلاسیک منطقی نامیدند که درآن از زبان انتقاد میشود. در این کتاب ویتگنشتاین غیرازموضوع زبان به بحث ماهیت جهان نیزمیپردازد.او در آنجا پایان فلسفه غرب را اعلان کرد و به موضوعات زندگی و معنی زندگی و اخلاق و زیباشناسی نیز اشاره می نماید. این کتاب بعدها روی ادبیات و فرهنگ تاثیرمهمی گذاشت.ازطریق این کتاب تجزیه و تحلیل زبانی بخش مهمی ازوظایف فلسفه مدرن گردید. بعد از نشرکتاب دوم ویتگنشتاین یعنی “تحقیقات فلسفی منطقی”،کتاب اول اوفقط ارزش تاریخی برای وی داشت ونه ارزش علمی. این کتاب ۸۰ صفحه ای بصورت جملات قصارنوشته شده بود وآنرا مانیفست پوزیوتیست ها نامیدند. کتاب دوم ویتگنشتاین یعنی کتاب “تخقیقات فلسفی منطقی” اشاره ایست مهم به اشتباهات نظری فلسفی در کتاب اول.او در این کتاب رشته فلسفه را بی ارزش و یک رشته روشنفکری شکست خورده نامید. ویتگنشتاین در این کتاب به زبان عامیانه نیزاشاره میکند و مدعی است که موضوع فلسفه مبارزه با سوء تفاهم های زبانی است.

ماکس وبر دلیل عقلگرایی در غرب ،و عرفان گرایی درشرق را، براساس پروسه صنعتی شدن ،آزادی تشکیل سازمانهای اجتماعی ، تشکیل جهانبینی ها با کمک علوم تجربی ،و انحلال جهانبینی های دینی در غرب میدانست. او مدعی بود که سرمایه داری درغرب نیاز به مذهب و فرهنگ سکولار دارد و از جمله مقدمات رشد سرمایه داری مدرن درغرب،سکولاربودن عقاید پروتستانی دین مسیح توسط مارتین لوتر،اصلاح گر دینی بود چون جایی که مذهب پروتستان وجودنداشت ، سرمایه داری رشد مهمی ننمود.
چپ ها اشاره میکنند که ماکس وبر کوشید تا عقلگرایی علمی را با خردگریزی فلسفی ترکیب کند.اودر باره تاریخ عقایدی خرافاتی-سرنوشتی را نمایندگی میکرد.آنها اورا جامعه شناسی امپریالیستی می نامند که میخواست سرمایه داری را با کمک تئوریهای ضدکمونیستی اش نجات دهد. ماکس ویر جامعه شناس نئوکانتی است چون جامعه شناسی ساختارگرایش زیرتاثیر تئوری شناخت کانت بود.در رابطه با رستاخیز ماکس وبر درنیمه دوم قرن ۲۰ ودر رقابت با مشهوریت مارکس،محافل بورژوایی و لیبرالها به او القابی مانند حقوقدان و اقتصاد دان و دین شناس و مورخ فرهنگ و فیلسوف و سیاستمدار و محقق اجتماعی دادند. بعدازسال ۱۹۴۵ جامعه شناسان امریکایی کوشیدند تا با رنسانس جدید ماکس وبر در اروپا از او قطبی درمقابل مارکس دررشته جامعه شناسی بسازند. بورژوازی نیز کوشید تا بجای مارکس و انگلس در دانشگاهها ، ماکس وبر و کائوتسکی را مطرح نماید واهمیت وبر را در جامعه شناسی بیشترازمارکس بنماید و او را در کنار جامعه شناسان کلاسیک قرن ۱۹مانند کنت و دورکهایم قراردهد. گروه دیگری مدعی شدند که ماکس وبر کوشید تا سرمایه داری را قدری انسانی نموده وازباقیماندههای آزادی فرد در جوامع بروکراتیک و عقل زده دفاع نماید.ماکس وبر میان سالهای ۱۹۲۰-۱۸۶۴ درآلمان زندگی نمود.پدرش یک کارخانه دار ثروتمند ویکی از سیاستمداران مشهور لیبرال دولت پرویس بود. ماکس وبر همچون نیچه در سنبن جوانی یعنی در سن ۳۹ سالگی دچاربیماری روانی شد و در ۵۶ سالگی درگذشت.اوکوشید تارشته جامعه شناسی راتعریف کند. ماکس وبر یکی از اندیشمندان مفاهیم جدید علوم اجتماعی بود و نخستین کسی است که جامعه شناسی را علم نامید.اوخالق مفاهیم و واژههای جدیدی در علوم انسانی و علوم اجتماعی گردید؛ از آنجمله سیاست اجتماعی،شناخت علمی،جادوزدایی ازجهان،سیاست دوره جنگ،جامعه شناسی دینی، وغیره.ازجمله خصوصیات مهم و اظهارات وی کوشش برای پلورالیسم ارزشها بود. ماکس وبر از محققین علوم انسانی اجتماعی خواست که در کارعلمی تحقیقی، ایدئولوژیک عمل نکنند و قضاوتهایشان آزاداز ارزش گزاریهای اخلاقی وسیاسی شان باشد. اودر جامعه شناسی و تئوریهای سیاسی پایه گذار بحث های متدیک خاص و بکری بود.وی کوشید تا تعریف جدیدی از علم سیاست و مقوله دولت و حاکمیت بدهد. ازجمله جامعه شناسان تحت تاثیر وبر، هابرماس و پارسون هستند. تحقیقات ماکس وبر اهمیت خاصی برای سایر علوم مانند اقتصاد وتاریخ ودین وحقوق وفرهنگ وسیاست وفلسفه داشت.اوچهارچوبهای اجتماعی مانند دولت واجتماع و حقوق را نتیجه روابط وعمل خاص افراداجتماع میدانست و حاکمیت را نوعی فرم خاص رفتاراجتماعی معرفی نمود. عقل و خردگرایی وبر غیراز نظم و سیستماتیک نمودن دارای نتایج گوناگون ازجمله بوروکراتیسم و صنعتی شدن و روشنفکرگرایی و تخصصی شدن و سازمانگرایی و روش گرایی وجادوزدایی و سکولارشدن وغیرانسانی شدن جوامع مدرن است.وبر به مقوله های ظاهرا غیردمکراتیک مانند دین و اخلاق وهنر و عشق و فرهنگ اشاره میکند که نظم درونی جوامع را تعیین میکنند. از جمله آثار ماکس وبر- جامعه و اقتصاد-اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری- سیاست بعوان شغل- علم بعنوان شغل- ریشه های سرمایه داری- و مجموعه آثار سیاسی – او هستند.
در متون گذشته و سفرنامه ها به عنوان مجموعه کاخ و باغ و حتی « اولین نمونه چهارباغ ایرانی» ذکر گردیده است.بررسی و شناخت این پردیس در همه نوشته های پاسارگادشناسان کمبودیست که به دلیل اهمیتش بسادگی نمیتوان از آن گذشت .این مقاله علاوه بر شناخت اجمالی پاسارگاد و آفریننده آن کوروش کبیر، به معرفی باغ در ایران باستان،پردیس پاسارگاد و عناصر متشکله آن از قبیل آبروها و حوضچه ها،مسیرها و پوشش گیاهی و عناصر معماری مرتبط با آن یعنی Pavilion ها و کاخها می پردازد.
مقدمه:پردیس لغتی است ایرانی (پارادئزا) به معنی باغ و بوستان. مرحوم پیرنیا بر این نظر است که ایرانیان قدیم باغچه هایی را که در اطراف بنا میساختند «په اره دئسه» مینامیدند که به معنای پیرامون دژ یا «دیس» بود۱٫ واژه پردیس در عربی به فردوس به معنای بهشت و در یونانی به Paradeisos و در انگلیسی به Paradise تبدیل شد Pairi به معنای پیرامون و Daeza به معنای انباشتن و دیوار کشیدن میباشد که به طور کلی به درختکاری و گلکاری پیرامون ساختمان گفته میشود.پیشینه پردیس به پیشینه تمدن انسان برمیگردد. نقوش کاشیهای بدست آمده از شوش که تا قرن ۲۳ قبل از میلاد هم میرسد شامل برکه آب و درخت میباشد.۲ در قرنهای ۷ و ۸ قبل از میلاد در سرزمین بین النهرین پادشاهان آشوری؛ سارگن و جانشینانش از باغ یا پردیس به عنوان نمادی از شخصیت والای سلطنتی و تبلیغات استفاده میکردند. باغهای معلق بابل در قرن ۶ قبل از میلاد از عجایب دنیای کهن به شمار میرود. به نظر میرسد که به اعتقاد گذشتگان ایجاد باغ در کنار معبد یا کاخ قادر مطلق را به تکمیل تلاش کوچک انسان در راه آبادانی زمین تشویق میکرد.۳ ایرانیان سرسبزی و گل را در مرگ و زندگی خود محترم میداشتند. گلدان کشف شده از گوری در شهر سوخته سیستان شاهد این معناست. در تورات هم از باغ ایرانی سخن بسیار رفته است. در عکس هوایی بیستون، ته رنگ «چهارباغ» مشاهده میشود.۴معماری و سایر آثار هنری،اگر به حال خود رها شوند، کم و بیش میمانند. خلاصه که در امانت خاک باشند، ولی باغ اگر تشنگی بکشد یا از لطف و مراقبت انسانی محروم بماند، در اندک مدت میمیرد. پس شناخت فضای سبز و باغها و بررسی آنها به عنوان عنصر معماری مستقل یا عناصر غیرقابل انکار در ترتیب، نظم و ساختار شهری در مکانهایی مستقر در فلات ایران کاری بس دشوار میباشد و کمبودیست که از آن بسادگی نمیتوان گذشت.این عدم توجه باعث شده که تصویری خشک از آثار باستانی واقع در فلات ایران داشته باشیم . چگونه ممکن است پاسارگاد ، تخت جمشید، شوش و … را مجتمعی از کاخها و حیاط های خشک و خالی تصور کرد در حالی که آبروهای سنگی روبروی کاخ اختصاصی پاسارگاد، نقش درختان بر دیواره های پلکانهای تخت جمشید و نقوش کاشیهای شوش حاکی از اهمیت باغ یا پردیس در چشم و دل ایرانی است، همچنین میتوان به کتیبهای از خشایارشا در تخت جمشید اشاره کرد که در هنگام بر شمردن نام بناهایی که ساخته از پردیسی هم یاد میکند.۵ یا کتیبه اردشیر دوم در شوش که این جمله بر آن نقش شده است :«اردشیر شاه گوید: بفضل اهورامزدا این قصر پردیس را من ساختم. اهورامزدا و مهر مرا از هر بدی بپایند و آنچه را که کردهام نگهدارند.»۶ ما در این مقاله سعی میکنیم به یکی از مهمترین پردیسها در فلات ایران یعنی پردیس پاسارگاد که به دست کوروش کبیر ساخته شده است بپردازیم. برای این منظور ابتدا نگاهی اجمالی به پاسارگاد و آفریننده آن کوروش مینماییم، سپس به معرفی پردیس پاسارگاد و عناصر متشکلهآن از قبیل آبروها و حوضچه ها،مسیرها و پوشش گیاهی و عناصر معماری مرتبط با آن یعنی Pavilion ها و کاخها میپردازیم. تا قدم کوچکی باشد در راه شناخت و معرفی یکی از میراث های با ارزش ایران کهن که تا حال آنطور که شایسته است به آن پرداخته نشده است.
پاسارگاد واقع در ۵۳ درجه و ۱۱ دقیقه طول شرقی و ۳۰ درجه و ۱۲ دقیقه عرض شمالی،با ارتفاعی برابر ۱۹۰۰ متر از سطح دریا در دشت مرغاب،جلگه مرتفعی که در شمال غربی استان فارس،در دامنه تپهها و کوههای منشعب از جبال زاگرس واقع شده است، قرار دارد. کوروش کبیر یکی از مرتفع ترین و شمالیترین درههای زادگاه خود را به عنوان پایتخت انتخاب کرد، که میتوانست ارتباط قدرتمندی را با بقیه پارس برقرار کند. نزدیک بودن به بخش شمالی شاهنشاهی در حال توسعه خود، که به همان زودی در سال ۵۴۶ قبل از میلاد ـ سال بنیانگذاری احتمالی پاسارگاد ـ ابعاد گستردهای پیدا کرده بود،شاید عامل مهمی محسوب میشده است، یا درگیریهایش با مادها در این نقطه یا نزدیک آن و شاید هم موقعیت منطقه در مسیر جاده مهم شمال،جنوب میتواند دلیل دیگری باشد. این احتمال نیز وجود دارد که کوروش کبیر از قبیله پاسارگاد بوده باشد،آن چنان که هرودت روایت میکند این قبیله « سرافرازان» در میان پارسها بوده و کوروش کبیر تصمیم گرفت تا پایتخت خود را در مرکز زادگاهش بنا کند.۷ درباره کوروش بزرگ اینطور گفتهاند که وی در سال ۵۹۹ پیش از میلاد در پارس زاده شد. پدر او کمبوجیه یکم پادشاه « انشان»، وپدر او کوروش یکم نام داشت ، و پدر او هم چیشپش فرزند هخامنش، اولین پادشاه شناخته شده پارس بود و بدین جهت خاندان او را « هخامنشی» میخواندند. مادر کوروش کبیر، ماندانه نام داشت و دختر ایشتوویگو، آخرین پادشاه ماد بود. بر اساس سنتی که کتزیاس یونانی ناقل آن بوده است و پلوتارک ذکر کرده،کلمه کوروش را ایرانیان با کلمه« خورشید» انطباق داده بودند یعنی خورشید را مظهر یا نمادی برای کوروش میدانستند۸ و جالب این که آرامگاه کوروش دلیلی برای تایید این روایت باقی نهاده و آن شکل خورشیدی است که بر پیشانی آرامگاه او،بالای سر در اتاق آرامگاه حجاری کردهاند.در سال ۵۵۰ قبل از میلاد کوروش کبیر که قبیله های پارسی را به سرکردگی نجیب ترین همه آنان،یعنی پاسارگادیان، گرد هم آورده بود با پدربزرگ خود ایشتوویگو،که آیینهای ایرانی را رها کرده بود به جنگ برخاست و مادی های عالی تبار هم به او پیوستند و وی اکباتان را گرفت و پدربزرگ خود را محترمانه در دربار نگه داشت و ماد را ضمیمه پارس کرد و شاهنشاه ایران شد. پس از آن ایرانیان دیگر را تابع کرد و همه را زیر یک درفش گرد آورد و پادشاه لودیه را شکست داد و کشور او و تمام آسیای صغیر را به انضمام ایران در آورد. هنرمندان و استادان را به پارس آورد تا در ساختن بناهای پاسارگاد با وی همراهی کنند. پس از آن به بابل،که برضد او توطئه کرده بود، لشکر کشید و مردم آن جا وی را همچون ناجی پذیرفتند و بدین سان فرمانروای جهان قدیم شد. پیش از همه، تبعیدیان ملل مختلف – عیلامیان و یهودیان ـ را آزاد کرد و با هدایا و توشه کافی به سرزمین خودشان فرستاد. پس از آن به شیوهای آزادمنشانه و بر اساس احترام به عقاید و ادیان ملل تابع به جهانداری پرداخت و اجازه داد که همه مردم زیر دستش در زیر درفش او و در پناه قانون او فرهنگ و میراث ملی خویش را نگه دارند و ترویج دهند. در پایان، وقتی در شمال شرقی ایران، سکاها مرزهای او را به خطر انداختند،به جنگ آنان رفت و در نبردگاه کشته شد. پارسیان پیکر او را به زادگاهش پاسارگاد آوردند و در آرامگاهی که خود ساخته بود،نهادند.آزاد مردی و بزرگواری سیاسی کوروش کبیر باعث شد ایرانیان او را «پدر» بخوانند و یونانیان ـ که با او سرجنگ داشتند ـاو را «ارجمندی که نظر کرده خدایان است» بنامند و یهودیان «مسیح موعودش» بدانند و بابلیان او را ناجی خود بشمارند.
ایرانیان کوروش کبیر را در تمام دورههخامنشی به عنوان آیینه تمام نمای قومی و نمونه مردانگی و پهلوانی و ساده زیستی و سرافرازی میدانستند و آرامگاه او را مقدس میداشتند. پس از هخامنشیان هم،این احترام باقی ماند و در شکلهای گوناگون جلوه کرد، حتی در دورهاسلامی هم به جهت ارتباط او با سلیمان نبی،قدوسیت آرامگاهش حفظ شد. زادگاه کوروش به عنوان «ملک سلیمان» شهره گشت و در نظم و نثر فارسی هم راه یافت.
شهر باستانی پاسارگاد,پایتخت کوروش کبیر اکنون در کنار روستای مادر سلیمان در ۱۳۸ کیلومتری شیراز،با فاصله سه کیلومتری جاده اصلی شیراز به اصفهان قرار دارد. برای ورود به دشت مرغاب « دشت مرغ آبی»،از سمت شمال و از پهنه عریان ده بید،باید نمای جدیدی را پذیرا بود. بعد از منظره ناقص قبلی با موانع سنگ آهکی به شدت فرسایش یافته ،زمین وسیع و هموار شده،ردیف بلند سپیدارها و بیدها نشان از وجود چشمه سارهای لبریز از آب دارد و قطعات وسیع زمین زراعی برای نخستین بار ظاهر میشود، درهکوچک مرغاب ۲۵ کیلومتر طول و حدود ۱۲ کیلومتر عرض دارد و تمامی باریکه کشت شدهآن تقسیم بندی شده و تا زمینهای مرودشت در جنوب آن پیوند میخورد. حاشیهاین دشت را دورنمایی از تپه ها با شیب ملایم،احاطه کرده است.۹ سرمایهاصلی دشت پاسارگاد جدا از خاک رسوبی حاصلخیزش رودخانه آن میباشد، رود پلوار ( در ایران باستان از آن به عنوان «رود مادی» و یونانیان «مدوس» یاد کردهاند.۱۰) که در شمال،از نزدیکی دهی که در قدیم آن را پرواب میخواندهاند،در ۵۰ کیلومتری غرب ده بید،سرچشمه گرفته و پس از گذر از دشت پاسارگاد در ۱۵ کیلومتری تخت جمشید به رود کر میپیوندد و به دریاچه بختگان (نیریز) میریزد. پاسارگاد به عنوان اولین پایتخت امپراطوری بزرگ هخامنشی چه در زمان خود کوروش کبیر چه بعد از آن در نزد هخامنشیان و ایرانیان اهمیت داشته است،بطوریکه در نقشهای از جهان که در سال ۱۹۶۰ میلادی (۱۳۳۹ خورشیدی) در واژه نامه تبتی « شانگ شونگ» در دهلی چاپ میشود کره زمین را بصورت مستطیلی می بینیم که دور آن را آب فرا گرفته است. در داخل آن ، تصاویر ذوزنقه ها و مستطیلهای کوچک رسم شده و نام هر کشور در آن آمده است در این نقشه ،پاسارگاد،مرکز جهان ذکر شده و به همین دلیل حدس زده میشود که این نقشه در آغاز شاهنشاهی هخامنشی رسم شده باشد.۱۱ مجموعه آثار باقی مانده از پاسارگاد از دوره کوروش کبیر۱۲ در محوطهای به پهنای ۲ و درازای ۳ کیلومتر گسترده است. این آثار از جنوب به شمال به پنج گروه زیر تقسیم میشوند:
۱- آرامگاه کوروش کبیر به عنوان شاخصترین عنصر این مجموعه.
۲- مجموعه کاخها در ۵/۱ کیلومتری آرامگاه شامل کاخ پذیرایی یا بارعام،کاخ دروازه یا کاخ انسان بالدار، پل،باغ با آبگذرها و حوضچههای سنگی،Pavilion های الف وب و کاخ اختصاصی یا مسکونی.
۳- ساختمان زندان یا آرامگاه کمبوجیه.
۴- صفه عظیم تُل تخت یا تخت سلیمان و باروی خارجی آن.
۵- محوطه مقدس در شمال غرب صفه.
از پاسارگاد به عنوان پایتختی پر باغ یاد شده است.۱۳ که در آن کاخهایی با طرفین باز در داخل محوطهای مشتمل بر باغهای وسیع و مکمل قرار دارد.در بررسی باغهای سلطنتی آشور و بابل می بینیم که باغ همواره بخشی مجزا یا مکمل برای کاخ تعریف میشده است اما میتوان گفت که کاخهای کوروش کبیر با ایوانهای طویل و فضای باز اطراف خود به عنوان بخشی مکمل از طرح مفصلی به کار رفتهاند که در آن، به تعبیری،خود باغ بصورت اقامتگاه سلطنتی در میآید. تمایل کوروش کبیر در تأیید بر فاصلهپایتخت خود از تمامی سرزمین های متخاصم احتمالاًً یکی از عوامل متعددی بود که او را راهنمایی کرد تا کاخهای خود را به نحوی استثنایی در محیطی فاقد استحکامات دفاعی و در میان مجموعهای از باغها ایجاد کند ثانیاً میتوان حدس زد که علاقه آشکار کوروش کبیر برای به نمایش گذاشتن معیارهای جدید در بکارگیری سنگ ( که پس از فتح لودیه در اختیار او قرار گرفته بود) یکی از عوامل اصلی در ترغیب او به احداث آبگذرها و حوضچههایی از سنگ خوشتراش بود. روایت است که کوروش اولین کسی بود که درختکاری ردیفی منظم (بسان نظم نظامی) را دستور داد. به دست خود،زیباترین درخت را مدالهای جواهر نشان بخشید. جایزه کشاورزی داد. جشن درختکاری معمول داشت.۱۴ اما سوای هر نقشی که این ملاحظات گذاری «سیاسی» در شکل دهی الگوی مجموعه مورد بحث داشتهاند، این تعادل کلی و ظرافت باغ پاسارگاد ( و بسیاری از دستورالعمل های تجربی برای شکل دهی اصولی محیط باغ) بود که تأثیر طویل المدت آن را تضمین کرد.شهر- پایتخت کوروش کبیر بصورت مجموعهای باغ اندر باغ بوده، از طرفی باغی که آرامگاه را احاطه کرده بود و در کنار آن باغی که مجموعه کاخها را در برداشت. همه اینها با نظامی خاص در کنار هم و مرتبط به هم قرار داشتهاند. اما اگر اقدامات پادشاهان بعدی هخامنشیان چون داریوش را در پاسارگاد در نظر بگیریم و با توجه به آنچه که هم اکنون از پردیس پاسارگاد بجای مانده میتوان با بعضی از پژوهشگران هم عقیده شد که شهر پاسارگاد شهری بود که هرگز کامل نشد و بطبع باغ پاسارگاد باغی که هنوز تکامل نیافته بود و این مسئله ما را در پی بردن به نظام اولیه و یا نظامی که قرار بود باشد دچار مشکل میکند. در هر حال با بررسی آنچه که به ما رسیده به یکی از ماندگارترین ابداعات هخامنشیان در عرصه طراحی باغ یعنی الگوی چهار باغ در پردیس پاسارگاد میرسیم که برای نخستین بار در نیمه دوم قرن ۶ قبل از میلاد توسط کوروش کبیر به وجود آمده است.مجموعه آبروها و حوضچه های سنگی در پاسارگاد برای اولین بار در سال ۱۹۵۰ میلادی توسط آقای علی سامی شناسایی شدند، اما طرحی که ما را به سمت طرح چهارباغ در پاسارگاد رهنمون میکند در سال ۱۹۶۵ میلادی به وسیله استروناخ باستانشناس انگلیسی تهیه شد. آنچه اکنون در پاسارگاد از این آبروها و حوضچه ها مانده به این شرح است:
مجموع آبروهای شناسایی شده ۱۱۰۰ متر میباشند که پردیسی را به ابعاد ۲۵۰*۳۰۰ متر مربع تشکیل دادهاند که یکی دیگر از خصایص باغ ایرانی که همانا کاربرد مربع و مستطیل در طراحی باغ میباشد را نشان میدهند. این آبروها از بلوک های خوشتراش و متصل به هم سنگ آهک تشکیل شدهاند که به شایستگی با معماری کاخهای مجاور همسانی دارند. این سنگها بدون زیرسازی روی زمین کار گذاشته شدهاند و هیچ گونه بست یا اتصالی بین آنها بکار نرفته در حالی که تمامی ساختار یکپارچه به نظر میرسد. ترازبندی این آبروها اعجاب آور است بطوری که اختلاف تراز بین دو حوضچه گوشه ها ( که در انتهای ایوان جنوب شرقی کاخ اختصاصی قرار دارند) بیش از دو سانتیمتر نیست.وضع کنونی آبروها بسیار آشفته است، از آنجایی که زمانی این محوطه به عنوان زمینهای کشاورزی اهالی روستای مادر سلیمان زیر کشت بوده بسیاری از سنگها متلاشی شده اند و از جای اولیه خود جابجا گردیدهاند.پهنای آبگذرها ۲۵ سانتیمتر،عمق آن ۱۲ سانتیمتر و کنارهسنگی به عرض ۱۶ سانتیمتر آنها،در گذشته هم تراز زمینهای اطراف بوده است ، این آبروها را حوضچه های زیبایی همراهی میکنند؛ در هر گوشه و همچنین در خطوط مستقیم،به فاصله تا ۱۴ متر از یکدیگر قرار دارند.حوضچه ها مربع شکل از سنگهای یکپارچه آهکی با بیش از ۹۰ سانتیمتر مربع مساحت،سانتیمتر عمق و لبه های برجسته و پرداخت شدهای به عرض حدود ۱۸ سانتیمتر میباشند. تنها این حوضچه ها هستند که شالودهای بصورت یک لایه سنگ دارند.به نظر میرسد که این حوضچه ها علاوه بر ایجاد زیبایی بصری در کل مجموعه، در حرکت آب در این مسیر با شیب اندک،هم کمک میکرده اند به این صورت که با نگهداشتن آب و در نتیجه افزایش فشار،حرکت را تسریع می بخشیدند. همچنین نقش مقسم در دو راهیها و سه راهیها را هم ایفا میکرده اند. ۳۰ عدد حوضچهدر مسیر کناری و ۴۳ عدد در مستطیل مرکزی وجود داشتهاند که در حال حاضر تعداد اندکی از آنها را میتوانیم مشاهده کنیم.آب رودخانه پلوار از مسیرهای فرعی وارد این آبروها و حوضچهها میشده و پس از گردش در پردیس پاسارگاد و به احتمال زیاد آبرسانی به آن،خارج میگردیده است.
طراحی اینکه آب از آبروهای شرقی،کنار pavilion الف،وارد مجموعه میشده و توسط حوضچه ای به دو شاخه تقسیم،قسمتی وارد آبروهای بیرونی گردیده و مجموعه را دور زده و قسمتی طرح چهارباغ مرکزی را تشکیل داده و در کنار pavilion به هم دیگر رسیده و به سایر بخشهای محوطه پاسارگاد میرود،نشان از مهندسی دقیق آب و ارتباط آن با باغ دارد. نظام کاشتن گیاهان در این باغ هم میتواند قابل توجه باشد. هر چند بعد از ۲۵۰۰ سال و تغییر آب و هوا و در نتیجه تغییر پوشش گیاهی منطقه، بازسازی تصویری آن مشکل است. مرحوم پیرنیا در مجله هنر و مردم به طور مفصل پوشش گیاهی را در باغهای ایرانی تشریح کرده است.۱به این صورت که هر بخش از باغ که به شکل مربع یا مستطیل است به مربع های کوچک تقسیم و در هر رأس این شبکه مربعی یک درخت که عمر طولانی تر دارد کاشته میشد و سپس این مربعها به مربع کوچکتر تقسیم و در هر رأس آن درختان با عمر متوسط و به همین ترتیب درختان با عمر کوتاه در رئوس مربع های میان آنها کاشته میشد. این نظم هندسی به قدری دقیق بوده که از هر طرف نگاه میکردند، ردیف درختان دیده میشده است. این نظم از نظر عملکردی به گونهای بود که در اثر گذشت زمان و جای گزینی احتمالی درختان از بین رفته تا زمانهای طولانی حفظ میشد و شکل کلی باغ از بین نمیرفت ، و بعلاوه امکان نورگیری منظم همه درختان فراهم میشده و به ناگهان قسمت اعظمی از باغ خالی از درخت نمیشده است . در مقابل بنا هم ( در اینجا،کاخ اختصاصی)، فضای باز و کشیدهای بود که در چشم انداز اصلی واقع میشد. در این فضا درختان بلند نمی نشاندند،معمولاً گیاهانی می کاشتند که زیاد بلند نشود و منظرباز را سد نکند و در عین حال همیشه زیبا باشد.این فضای باز به وسیله آب گذرهای متقاطع به چهار قسمت تقسیم میشده است و پردیس پاسارگاد را به بنیادی ترین عامل باغ ایران یعنی چهارباغ تبدیل میکرده است. قسمتهای زیادی از این چهارباغ در دوره های بعد از بین رفته است،بطوریکه در دورنمای طولی و مرکزی باغ ،آبروها و حوضچه هایی پیدا نشده است،که دو احتمال وجود دارد؛ یکی اینکه این آبروها به طور کلی از بین رفته اند یا این مسیر بر عکس مسیر عمودی خود فاقد آبرو بوده است. کاخهای پاسارگاد در این محدوده کاخ بارعام یا پذیرایی و کاخ اختصاصی یا نشیمن میباشند. کاخ بارعام با اینکه ارتباط مستقیم با پردیس مورد بحث ندارد اما جهت قرارگیری آن بگونه ایست که طویلترین ایوان ستوندار آن رو به فضای سبز روبرو میباشد. اما در مورد کاخ اختصاصی همین بس که اورنگ پادشاه در ایوان طویل کاخ روبروی بخش مرکزی باغ و در امتداد یکی از محورهای چهار باغ قرار داشته و ایوان نیز به مثابه یک نرده دایمی و سنگی برای باغ بود که کوروش کبیر،پادشاه هخامنشی،میتوانست در سایه این ایوان بنشیند و از منظره باغ لذت ببرد. حاشیه ای از سنگ سیاه در نزدیکی لبه ایوان میتواند بخش مکملی برای مجاری سنگی باغ باشد.میتوان گفت کاخ اختصاصی با پردیس روبروی آن بخش اندرونی و خصوصی پادشاه هخامنشی بوده که از بخش عمومی ( بارعام و ….) با تعریف ورودیهایی جدا گشته است.اگر به پلان مجموعه توجه کنیم میبینیم که دو بنای کوچک که استروناخ به عنوان pavilion های A و B از آنها نام برده به عنوان مدخلهای این حریم قلمداد میشدهاند. Pavilion الف یا A ،/۱۹*۲۱ متر مربع وسعت و اتاق مرکزی آن به ابعاد ۹۰/۷*۴۵/۱۰ متر ، شامل ۲ ستون بوده و ایوانهای اصلی ۴ ستونی،جهت شرقی ـ غربی داشته و رو به باغ میباشند،ایوانهای فرعی تک ستونی بودهاند.Pavilion ب یا B در فاصله ۱۲ متری کاخ بارعام،*۲۴ متر مربع وسعت و اتاق مرکزی ۴ ستونی ۱۰/۱۰*۶۰/۱۱ متر مربعی داشته،ایوانهای اصلی این بنا عمود جهت Pavilion الف و روبروی باغ میباشد و ایوانهای فرعی ۲ ستونی بوده است.Pavilion ذکر شده توسط استروناخ به کوشک ترجمه شده است. با توجه به تعریف کوشک در باغ ایرانی۱۶ و مقایسه آن با این دو فضا ،آنها را نمیتوان کوشک نامید،در این مقاله ترجیح داده شده است آنها را همان pavilion بخوانیم .۱۷ اینکه چه کاربردی داشته اند؛ چون ورودی بخش خصوصی یا اندرونی شاه هستند میتوانند نگهبانی یا ایستگاه بازرسی یا چیزی شبیه اینها باشند،به هر حال این موضوع جای بحث و بررسی بیشتری را می طلبد. شاید گزارشهای مرکز شرق شناسی لیون توسط باستان شناس فرانسوی کریستوف نبچ ری بوشالو که بوسیله روشهای مختلف جستجوی سطحی از سال ۱۹۹۹ در پاسارگاد شروع شده و بسیاری از ابهامات در مورد محوطه پاسارگاد و بلاخص پردیس پاسارگاد رفع گردد و بتوان به یک نظام منسجم در ارتباط آبروها با هم و این دو فضای جانبی و …. دست یافت.
نتیجه گیری: عدم توجه به تاریخ باغ و باغهای تاریخی متأسفانه تصویری خشک از آثار باستانی تصویر کرده است. مطالعه باغهای باستانی در شهرها و اطراف کاخها واقع در فلات ایران ضرورتی است که باید به آن پرداخته شود. در این فرصت سعی شد پردیس پاسارگاد معرفی گردد. پردیسی که با دارا بودن خصایص باغ ایرانی تأییدی بر اثر ژرف آن بر باغسازی دورههای بعد میباشد. چهارباغهای معروف دورهاسلامی بدون شک بی تأثیر از این اولین نمونه چهارباغ نبودهاند. نظام مهندسی آب در این باغ ،آبروهای سنگی و حوضچه هایی که با فاصله و ریتم منظم در این محوطه قرار گرفته اند نشان از قدرت معماری و باغسازی ایرانیان کهن دارد.

هواپیمایی تازه با ظاهری کاملا متفاوت و جدید! کابینهای این هواپیما که شبیه حرف V طراحی شده، روی بالها قرار گرفته است.
علاوه بر کابین، محفظه حمل بار و سوخت نیز در همین بالها تعبیه شده است.
این هواپیما قابلیت حمل ۳۱۴ مسافر را خواهد داشت و ادعا شده که به خاطر طراحی ویژهاش ۲۰٪ در مصرف سوخت صرفهجویی خواهد کرد.
مبلمان سبک، توانایی هواپیما در بهرهوری در سوخت و افزایش به حداکثر میرساند.
هرچند این هواپیما بودجه اضافهای از شرکت هلندی KLM دریافت کرده اما به زودی عملیاتی نخواهد شد. نخستین پرواز این هواپیما پس از آماده شدن یک نسخه کوچک، برای اکتبر ۲۰۱۹ برنامهریزی شده است.
برترینها: تابستان فصل روزهای خستگی و در عین حال گرماست بنابراین پیش غذاهای تابستانی معمولا یا غذاهایی سرد و خنک مثل انواع دیپها هستند یا انواع غذاهای کبابی و یا گیاهی که سریع درست میشوند. ما در کشور خودمان انواع دیپ ماست و خیار، بورانی اسفناج و سایر پیش غذاهای خوشمزه را داریم. این غذاها علاوه بر سادگی حاوی عناصر تابستانی هستند مثل خیار، بادمجان و گوجه.
دیپ ماست و خیار برای یک پیش غذای سرد و خنک ایرانی
آشپزی ایرانی سرشار از دستورالعملهای خوشمزه گوناگون و مربوط به فصلهای مختلف است. هر کدام از اجزا غذا بنابر دلیلی در آن غذا گرد آمدهاند. در آشپزی ایرانی ماست یک پیش غذا و یا همراه محبوب برای غذاهاست و حتی گاهی به عنوان یک وعده سبک از نان و ماست استفاده میشود. انواع غذاهایی که با ماست درست میشوند همانند ماست و خیار، بورانی اسفناج و آبدوغ خیار و آش دوغ، غذاهای محبوبی هستند که در سرتاسر ایران شناخته شده هستند.
ماست و خیار در واقع یک نوع دیپ ماست و خیار ایرانی سبک و خوش طعم است. این دیپ خوشمزه را میتوان با غذاهای اصلی یا به عنوان یک میان وعده با مقداری چیپس یا نان خشک و نان پیتا سرو کرد. دیپ ماست را معمولا با غذاهایی مثل قرمه سبزی و عدسی پلو همراه میکنند.
چه نوع ماست و خیاری را میتوان استفاده کرد؟
برای درست کردن ماست خیار باید از خیار بدون دانه استفاده کنید که تعداد دانههای کمی دارد. خیار چمبر هم در بیرون سفت و در داخل نرم است و اگر چه میتوان استفاده کرد، اما خیار مناسبی نیست. میتوانید وسط خیار را که نرم است و آب میاندازد خالی کنید.
ماست معمولی خانگی و یا ماست بسته بندی غلیظ و خامهای از همه بهتر است. البته من ترجیح میدهم فقط از ماست محلی یا خانگی که مطمئنم بدون پالم است، استفاده کنم. اگر ماست کمی ترش باشد یا طعمی نیمه ترش و نیمه شیرین داشته باشد بهتر است. ترشی ماست با گیاهان معطر، طعم بهتری را ایجاد میکند. میتوانید از ماست یونانی یا ماست چکیده استفاده کنید تا هم ظاهری خامهای و غلیظ داشته باشد و هم بتوان از آن به عنوان یک بغل بشقابی استفاده کرد. برای درست کردن ماست یونانی هم بهتر است که یک پارچه تنظیف چند لا یا کیسه ماست را در آبکشی که روی کاسهای بزرگ قرار گرفته، بریزید و بگذارید تا آب آن به مرور زمان خالی شود.
مواد لازم برای ۴ نفر
• ماست غلیظ محلی یا چکیده: ۴ پیمانه
• خیار خرد شده: ۲ پیمانه، نگینی درشت
• نعناع خشک: ۲ قاشق چایخوری
• گل سرخ خشک: ۱ قاشق چایخوری
• کشمش: ۱/۲ پیمانه (سیاه بهتر است)
• گردو: ۱/۲ پیمانه
• نمک: ۱/۲ قاشق چایخوری
• فلفل سیاه: ۱/۲ قاشق چایخوری
طرز تهیه
۱. ابتدا خیار را به صورت مربعهای کوچک یا همان نگینی ریز درآورید. میزان خرد بودن آن دست شماست، اما اگر کمی درشتتر باشد ظاهر آن زیباتر شده و در ماست خیار بیشتر مشخص میشود.
۲. نمک، فلفل و نعناع خشک را به آنها اضافه کرده و مخلوط کنید. لازم به ذکر است که بهتر است وسط خیار را جدا کنید تا آب نیندازد.
۳. ماست را به خیارها افزوده و خوب ترکیب کنید. بعد گردو و کشمش را هم به این ترکیب اضافه کنید.
۴. روی ماست خیار را با نعناع خشک، گردو، کشمش و گل سرخ خشک شده تزئین کنید.
۵. ۳۰ دقیقه قبل از سرو آن را در یخچال خنک کنید سپس سرو کنید. میتوانید آن را در کاسهای بزرگ در وسط میز بگذارید یا آن را در کاسههای جداگانه کشیده و با نان پیتا، چیپس، نان خشک یا نان لواش برشته مصرف کرد.
نکات مهم
• ماست خیار معمولی با ماست، خیار، نمک و نعناع خشک و گاهی فلفل استفاده میشود. اگر بخواهید خوش طعمتر شود از کشمش و گردو استفاده کنید.
• برای طعم بیشتر مقداری پودر سیر یا کمی سیر رنده شده به دیپ ماست اضافه کنید.
• برای درست کردن ماست خیار معمولا خیار را ریز و نگینی میکنند، اما رنده هم خوب است. اگر خیار را رنده کنید پس از گذاشتن ماست خیار در یخچال آبکی میشود بنابراین در صورت رنده کردن ابتدا آب اضافی خیار را بگیرید.
• ماست خیار بطور سنتی با نعناع خشک درست میشود، اما شما میتوانید از نعناع و ریحان تازه به صورت خرد شده استفاده کنید. اینطوری طعم خوشمزهای دارد.
بورانی اسفناج
آشپزی ایرانی انواع مختلفی پیش غذا دارد که بورانی هم یکی از محبوبترین آنهاست. این پیش غذا خوشمزه، آسان و کاملا اعتیادآور است. بورانی در واقع همان دیپ ماست و اسفناج است و یک همراه غذای سرد و خوشمزه است. اگر به آن سیر اضافه کنید طعم بهتری خواهد داشت. البته بورانی در واقع پیش غذایی ست که از ماست و سبزیجات درست میشود. یعنی با بادمجان، کدو سبز، اسفناج و بسیاری از سبزیجات دیگر میتوان بورانی درست کرد.
برای درست کردن این نوع پیش غذا یا دیپ نیز بهتر است از ماست چکیده یا ماست سفت و غلیظ خانگی استفاده کنید. معمولا ماستهای خانگی و محلی شامل دو فاز آب و ماست هستند که شما براحتی و در ابتدای سفت بودن ماست، براحتی میتوانید آب آن را جدا کرده و دور بریزید و در غیر اینصورت آن را در کیسه کنید.
هشدار: اسفناج دارای مقدار زیادی اگزالات است وقتی که ماست و اسفناج با هم باشند ترکیب اگزالات کلسیم را که ماده اصلی سنگ کلیه کلسیمی است، در معده ایجاد میکند بنابراین افراد مبتلا به این نوع سنگ کلیه باید حتی الامکان از خوردن این غذا اجتناب کنند.
برای اینکه ماست اسفناج یا بورانی اسفناج سالمی داشته باشید نیاز به این مواد دارید: ماست، اسفناج، سیر، نمک و فلفل. بله این پیش غذا بسیار ساده و در عین حال خوشمزه است. در کمتر از ۲۰ دقیقه یک پیش غذای خنک و خوشمزه خواهید داشت. استفاده از اسفناج تازه و یا فریز شده هر دو خوب هستند، اما برای استفاده از اسفناج فریز شده بهتر است ابتدا یخ زدایی شده و آب اضافی آن دور ریخته شود. مسلما اسفناج تازه طعم بهتری خواهد داشت. البته در گذشتههای خیلی دور از برگ چغندر به جای اسفناج استفاده میشد.
برای نگهداری بهتر اسفناج بهتر است ظرف ۳ تا ۵ روز پس از خرید، آنها را مصرف کنید. میتوانید اسفناج را در ظرفی دردار همراه با حوله کاغذی نگهداری کنید. اسفناج را روی حوله کاغذی داخل ظرف قرار دهید و حوله کاغذی دیگری را هم روی آنها قرار دهید. به این ترتیب اسفناج را تا یک هفته میتوان در یخچال تازه نگه داشت.
مواد لازم برای ۴ نفر
• اسفناج جوان: ۶ پیمانه
• سیر رنده شده: ۲ حبه
• ماست چکیده: ۲ و ۱/۲ پیمانه
• نمک و فلفل: برای مزه
طرز تهیه
۱. یک ماهیتابه یا قابلمه کوچک را روی گاز با حرارت متوسط بگذارید. اسفناجها را بدون اینکه خرد کنید داخل قابلمه بریزید. بگذارید گرم شوند تا زمانی که نرم شوند و آب اضافی آنها خارج شود.
۲. وقتی اسفناج نرم شد، سیر رنده را افزوده و بهم بزنید. به مدت ۵ دقیقه روی حرارت متوسط بپزید یا تا زمانی که آب اضافی آن بخار شود.
۳. ماست، اسفناج و سیر را داخل کاسه مخلوط کنید. نمک و فلفل را اضافه کنید تا طعم بگیرد. آن را با نان لواش یا نان خشک و یا چیپس سرو کنید.
نکات مهم
• ۶ پیمانه اسفناج ممکن است به نظر زیاد بیاید، اما اسفناج با پخته شدن نرم شده و حجمش کم میشود. قبل از ریختن آن در قابلمه هم آن را خشک کنید تا آب اضافی نداشته باشد.
• باید از ماست غلیظ استفاده کنید. ماست شل برای این دیپ اصلا مناسب نیست. با ترکیب کردن نیمی از ماست چکیده شیرین و خامه ترش هم میتوانید ترکیبی خوب را به دست آورید.
• از سیر رنده شده در این دیپ ماست اسفناج استفاده کنید تا طعم بیشتری را نسبت به پودر سیر ایجاد کنید.
• جدا کردن ساقه اسفناج و یا گذاشتن آن بستگی به سلیقه شما دارد. اگر از اسفناج خیلی جوان یا بیبی اسفناج استفاده میکنید ساقه آنها را جدا نکنید، چون آنها بسیار ترد هستند و طعم خوبی دارند.
دیپ باقلا سبز
دیپ باقلا سبز با باقلای سبز و تازه و جوان درست میشود. شما باید به دنبال باقلاهای بسیار جوان باشید نه آنهایی که معمولا استفاده میکنیم. این دیپ احتمالا با آنهایی که قبلا دیدهاید متفاوت است، چون معمولا کسی باقلا را به شکل پوره در نمیآورد مگر برای غذاهایی خاص. البته به لحاظ استفاده از یک نوع گیاه نیامدار بیشتر شبیه به حمص است.
مواد لازم
• باقلا سبز: ۲۵۰ گرم غلاف گرفته
• سیر: ۱ حبه کوچک
• آب لیمو: ۱ و ۱/۲ قاشق غذاخوری
• آووکادو: ۱/۲ عدد یا ۲ قاشق غذاخوری روغن زیتون فوق بکر
• برگ نعناع تازه یا ریحان: ۱۵ برگ متوسط
• نمک: ۱/۲ قاشق چایخوری
• فلفل: مقداری برای مزه
• چیلی خرد شده: مقداری (اختیاری)
طرز تهیه
۱. یک قابلمه آب را روی گاز گذاشته و جوش آورید. باقلاهای غلاف گرفته و شسته را داخل آب جوش بریزید و بگذارید حدود ۳ تا ۵ دقیقه قل بخورد. آنها را امتحان کنید تا ببینید پخته هستند یا خیر.
۲. در حالی که لوبیاها میپزند، چند تکه یخ را داخل یک کاسه حاوی آب سرد بریزید. به محض اینکه لوبیاها آماده شدند، آب آنها را دور ریخته و داخل کاسه آب و یخ بریزید. این مرحله ضروری نیست، اما اگر بخواهید رنگ آنها را حفظ کنید باید انجام شود.
۳. برای اینکه رنگی سبز و روشن داشته باشید بالای باقلاها را یک شکاف ایجاد کنید و فشار دهید تا از پوست خارج شوند.
۴. لوبیا پوست گرفته، سیر، آب لیمو، آووکادو (یا روغن زیتون)، برگ نعناع، نیمی از نمک و کمی از فلفل آسیاب شده را داخل غذاساز بریزید و آنها را پوره کنید تا زمانی که صاف و یکدست شوند. اگر دیپ خیلی غلیظ است کمی آب سرد اضافه کنید.
۵. آن را مزه کنید و در صورت نیاز فلفل و نمک اضافه کنید. در صورت دلخواه آن را با کمی روغن زیتون فوق بکر که روی آن ریخته میشود، سرو کنید. این کار ظاهری زیبا به آن داده و از خشک شدن رویه دیپ جلوگیری میکند.
نکات مهم
• لوبیاهای خیلی سبز و جوان نیازی به جدا کردن پوست خود باقلا ندارند، اما در صورت جدا کردن پوسته باقلا، رنگ درخشانتری خواهید داشت.
• در صورتی که به باقلا سبز دسترسی ندارید میتوانید به جای آن از نخود سبز استفاده کنید در اینصورت یک دسر غلیظ و خامهای خواهید داشت.
باباغنوش پیش غذایی سرد، اما مقوی
بابا غنوش که به عنوان بابا گانوش یا باباغنوج هم شناخته میشود یک دسر خاورمیانهای است که با بادمجان، ارده، روغن زیتون و آب لیمو درست میشود. باباغنوش معمولا با بادمجانی که روی شعله مستقیم آتش پخته شده باشد، درست میشود که طعم دودی خوبی به آن میدهد. البته شما میتوانید آنها را در فر هم کباب کنید.
باباغنوش به عنوان یک دیپ بدون گلوتن هم شناخته میشود. میتوانید برای افزایش طعم به آن سماق و پاپریکا هم اضافه کنید. کمی روغن زیتون و ماست هم آن را بهتر میکند.
مواد لازم برای ۴ نفر
• بادمجان: ۲ عدد بزرگ
• ارده: ۱/۳ پیمانه
• سیر رنده شده: ۲ حبه
• نمک: ۱/۲ قاشق چایخوری
• ماست: ۱ قاشق غذاخوری
• فلفل: ۱/۲ قاشق چایخوری
• سماق: ۱/۲ قاشق چایخوری
• آب لیمو: از ۱ عدد لیمو
• روغن زیتون: ۲ قاشق غذاخوری
طرز تهیه
۱. بادمجانها را بشویید. پوست آنها را با چنگال سوراخ کنید و آنها را روی سینی فر قرار دهید.
۲. سینی فر را به مدت ۵ دقیقه زیر بخش گریل قرار دهید تا گریل شوند. این روش برای کسانی است که نمیتوانند از آتش مستقیم بنابر ملاحظات زندگی در آپارتمان استفاده کنند. شما میتوانید آنها را مستقیما روی گاز بگذارید.
۳. حدود ۳۰ دقیقه آنها را کباب کنید. بعد از ۲۰ دقیقه آن را برگردانید تا سمت دیگر هم کباب شود.
۴. وقتی بادمجان پخت بگذارید به مدت ۱۰ دقیقه خنک شود سپس پوست آنها را کنده و دور بیندازید.
۵. گوشت بادمجان جدا شده را در کاسه ریخته و با استفاده از چنگال له کنید. میتوانید از غذاساز هم در این مرحله استفاده کنید.
۶. وقتی بادمجان له شد، ارده، سماق، پاپریکا، ماست، روغن زیتون، سیر و آب لیمو را اضافه کنید. آن را در مخلوط کن یا غذاساز پوره کنید تا غلیظ و یکدست شود سپس به داخل کاسه برگردانید و به مدت حداقل یک ساعت در یخچال بگذارید.
۷. روی آن را روغن زیتون ریخته و سماق را قبل از سرو کردن بپاشید. میتوانید آن را سرد یا در دمای اتاق سرو کنید.
۸. میتوانید این غذا را فریز کنید در اینصورت ماست را حذف کنید. این غذا را میتوان با چیپس، کراکر و نان خشک سرو کرد.
۹. در صورت گذاشتن آن در ظرفی دردار به مدت ۴ روز میتوان در یخچال نگهداری کرد. در صورت نگهداری در فریزر هم میتوان برای سرو ابتدا آن را ذوب کرد سپس در غذاساز بگذارید تا به غلظت مناسب برسد.
نکات مهم
• اگر بخواهید بابا غنوش شما خیلی خوشمزه شود میتوان آن را دو روز در یخچال نگه داشت تا همه مزهها با هم ترکیب شود.
• برای طعم بیشتر میتوان یک قاشق جعفری خرد شده اضافه کرد.
• قبل از افزودن ارده به مواد ابتدا آن را بهم بزنید تا روغن و مایه ارده با هم خوب ترکیب شوند.
منابع: unicorninthekitchen، lazycatkitchen
منبع : برترینها
نوشته پیش غذاهای تابستانی برای مهمانیهای گرم خودمانی اولین بار در مجله اینترنتی خونواده. پدیدار شد.